نمایش 1–16 از 31 نتیجه
جامعه فرهیختهگان ایران سرشار از سوء تفاهمهاست. نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان کم و بیش با شک و تردید به آثار یکدیگر نگاه میکنند. این نگاه تا آ نجا میرود که کمتر میتوان آثاری مشترک در بین این حوزهها دید. یک فیلم تخیلی، یک داستان علمی، یک رمان درباره جنگ. این مشکل کم و بیش همیشگی جامعه روشنفکری ماست : دور بودن و بیاعتمادی. همان چیزی که همگرایی را در این جامعه تاکنون ناممکن ساخته است.
کتاب پیشِ رو، آوردهای بینظیر است، محصول همگرایی دلخواسته جامعه ایران امروز است و همان چیزی است که ایران فردا به آن نیاز دارد : ادبیات توسعه. ترویج علم و دانشهای نوین و تفکر علمی محتوایی است که افسانه پادشاه و ریاضیدان آن را هدف دارد.
در این کتاب دو استاد برجسته در نمایش و ریاضی، با نگرشی همسو، نمونهای نو از ادبیات توسعه را به نمایش گذاشتهاند که نمونهای بسیار جذاب است. پادشاهانِ مغرور بینیاز از دانش و خرد و بینیاز از دانشگران روزگار میگذرانده و میگذرانند، اما این انسان با ابزار دانش و خرد است که روزنههای کوچک پرسش و معما را به افقهای باز دانایی میرساند…
افسانهی شاهزاده در قلعهی کج داستانی برای نوجوانان است. در این داستان مضامین اسطورهایِ ایران باستان با فضای شهری معاصر در آمیخته است و داستان جنبههایی تخیلی و ماجرایی چندلایه دارد. محمد ناصر مودودی، نویسندهی اثر، پیش از این داستان مینو و کفشدوزک هفت نقطه ای را نوشته است که در آن نیز با نگاهی بومی و با تکیه بر هویت ایرانی به پیرامون خود نگاه میکند. افسانهی شاهزاده در قلعهی کج، نخستین جلد از یک دوگانه است که در چهار فضای متفاوت سیر میکند. در ابتدا خواننده با فضای شرکتی عادی در زندگی روزمرهی امروزی رویارو میشود، با همان جو حاکم بر ادارات و تشریفات سازمانی کاملا شناخته شده. مرد جوانی به یاد دوران کودکی خویش، شغلش را در پایتخت رها میکند و سرنوشتش را با سازوکارهای شهر کوچک زادگاهش گره میزند. دیری نمیگذرد که موجوداتی از جنس دیو و پری به داستان وارد میشوند و شخصیت اصلی را در ماجرای جدیدی درگیر میکنند. درگیر شدن فریدون در این ماجرا، او و خواننده را به مسیر دیگری هدایت میکند که به افسانهی شاهزاده در قلعهی کج ختم میشود. افسانهای که سالها پیش، یکی از کارکنان همین شرکت نوشته و در لابلای پروندههای پراکندهای از نظرها مخفی میشده است.
ایران آینده از نگاه سه اندیشمند امروز
کتاب بنا دارد تا با هدف ترویج مبانی نظری توسعه برای عموم مردم تصویری ارزیابانه از مسائل آینده ایران برای رسیدن به توسعهی پایدار ارائه کند.
هدف این گفتوگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است، به گونهای که بتوان مبانی توسعه را برای عموم بازتر و شفافتر کرد. در گفتوگوها تلاش شده تا از منظر هر شاخه، محورها تحت بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث دربارهی شناخت موانع موجود، همچنین بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایهی انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و ادارهی امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی، هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در این گفتوگوها شهرداد میرزایی مجموعه ای از گفتوگوها را با دکتر رضا منصوری فیزیکدان و از نظریهپردازان توسعهی علمی، دکتر موسا غنینژاد اقتصاددان مسلط به تاریخ و جامعهشناسی ایران، و دکتر حسن عشایری روانشناس و روانپزشک، و مسلط به فرهنگ و رفتارهای اجتماعی در ایران، انجام داده است که هرکدام از زاویهای به موضوع نگریسته و مسائل تحلیل کردهاند.
هنگامی که مسئله توسعه ایران و نیاز به آن مطرح میشود عمدتا نظرات به سمت مبانی اقتصادی آن سمت و سو میگیرد. اما اندیشمندان و دانشوران معاصر ایران فارغ از آن که چقدر در عمل در توسعه، حتا در قالب پیشبرد یک طرح پژوهش دست داشتهاند، موضوع بحثشان چیز دیگری است. آنها برای توسعه علمی کشور نیاز به زیرساختها و برنامههای بلندمدت را اصل میدانند. و به همین دلیل است شاید که تغییر رژیم سیاسی کشور نیز مسائل و موانع پیش روی کشور را عوض نکرده باشد. تهیه دستور کار برای توسعهی ایران، نیازمند درنظر داشتن چه محورهایی است؟ و از چه وجوهی باید مسئله توسعه علمی ایران را بررسی کرد؟ این پرسشها و دیگر موارد موضوع یک دوره گفتگو بودهاست که در نهایت در قالب یک جلد کتاب منتشر شده است.
وجوه گفتگوها
موضوع کتاب «ایران آینده»، بیشتر، موانع و معضلاتی است که لزوما سیاسی یا عقیدتی نیستند و چه بسا با خردورزی بتوان آنها را رفع کرد. تجربهی انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که با وجود تغییر رژیم سیاسی در کشور، هنوز مسائل و موانعی پیش روی توسعه است که مستقل از ساختار سیاسی و یا تغییرات مدیریتی همواره وجود داشته و دارد.
هدف این گفتوگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است، به گونهای که بتوان مبانی توسعه را برای عموم بازتر و شفافتر کرد. در گفتوگوها تلاش شده تا از منظر هر شاخه، محورها تحت بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث دربارهی شناخت موانع موجود، همچنین بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایهی انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و ادارهی امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی، هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در این گفتوگوها دکتر رضا منصوری فیزیکدان و از نظریهپردازان توسعهی علمی، دکتر موسا غنینژاد اقتصاددان مسلط به تاریخ و جامعهشناسی ایران، و دکتر حسن عشایری روانشناس و روانپزشک، و مسلط به فرهنگ و رفتارهای اجتماعی در ایران، شرکت داشتهاند که هرکدام از زاویهای به موضوع نگریسته و مسائل تحلیل کردهاند.
مبانی اقتصادی یا فرهنگی توسعه
هنگامی که مشکل توسعهنیافتگی ایران مطرح میشود، عمدتا نظرات به سمت مبانی اقتصادی آن سو میگیرد. برخی از اندیشمندان نیاز به زیرساختها و برنامههای بلندمدت را اصل میدانند، برخی دیگر ساختار سیاسی را مانع اصلی میدانند، و حتا برخی با اشاره به دستیابی به برخی فناوریها در صنایع دولتی و یا مقام آوردن در المپیادها ایران را کشوری در حال توسعه تلقی میکنند. موضوع این گفتگوها بیشتر موانع و معضلاتی است که لزوما سیاسی و یا عقیدتی نیستند و چه بسا با خردورزی بتوان آنها را رفع کرد. این مسائل را چگونه باید حل کرد؟ میتوان تصور کرد که ساختار سیاسی از هم امروز همهی امکانات لازم را برای توسعه فراهم سازد، آیا جامعهی علمی و اقتصادی کشور توان به حرکت درآوردن موتور توسعه کشور را دارد؟ در چنین شرایطی نیاز است تا بتوان تولید علم را در جهت توسعه و تولید کالا یا خدمات به کار گرفت. فرآیندی که در آن تولید علم مثلا در جامعهشناسی به تغییر روشی در کنترلهای انتظامی شهرها تبدیل شود، و یا فرآیندی که در آن تولید علم در فیزیک منجر به اختراع و در نهایت فعالسازی خط تولید یک کالا منجر شود، شامل چه مراحلی است؟ و چقدر زمان میبرد تا ما بتوانیم اجرای آن را عملی کنیم؟ تهیه دستور کار برای توسعهی ایران، نیازمند در نظر داشتن چه محورهایی است؟ و از چه وجوهی باید مسئله را بررسی کرد؟
هدف این گفتگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است به گونهای که مبانی توسعه را برای عموم بازتر کند. در گفتگوها تلاش شده است تا از منظر هر شاخه، محورها مورد بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث در شناخت موانع موجود، بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایه انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و اداره امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در هر شکل یکی از محوریترین بحثها در این میان توسعه علمی ایران بوده است که به نظر میرسد که راه آن از دالان آموزش عالی کشور میگذرد و این توسعه کم و بیش با وجود کمترین ارتباط با ساختار سیاسی بیشترین آسیب را از عدم ثبات و شفافیت سیاسی را دیده است.
آن چه که در طول گفتگوها نمود داشته است همگرایی در آرا است که در طی بحث روند رو به رشدی را دارد. این موضوع را میتوان به عنوان نمونهای از کل جامعه گرفت که نیازمند فضایی باز برای این گفتگوها است.
فهرست کتاب
گفتار نخست: ایران امروز
توسعه و مصادیق آن
مفاهیم توسعه / توسعه یا رشد اقتصادی / وجوه توسعه / توسعه، گسترده شدن دامنهی انتخابهای افراد / توسعه، به معنای توانایی حل مسائل یک جامعه / توسعه، متناظر با توانایی بیشتر / توسعه به معنای گسترش امکان تحقق خلاقیتها / استغنا یا مصرف / مدنیت و استفاده از فنآوری / نیاز به سواد عاطفی / توسعهی، فرآیندی متناقض / محیط زیست و تهدیدات / جامعهی آرمانی الزاماً توسعهیافته نیست / وجوه توسعه جداییناپذیر است / توسعهی فرهنگی / اهمیت پرسشگری / اطلاعات الزاماً مساوی فرهنگ نیست / نیاز به سیستم ارزشی سازگار
نماهایی از ایران
جامعهی ما جامعهی همگنی است / منابع طبیعی و ژئوپولیتیکی / نقش نفت / فقرزدایی مشکلی ثانویه / ناهماهنگی سنت همگن و تفکر غرب / تلقی ایرانی از زندگی و توسعه / ایران در ساختار قدرت آیندهی جهان / بـار سنـگین انـدیشهی قبیـلهای / جمعـیت جـوان در جستوجوی هویـت /
قهرمان پروری و تکصدایی / نقش مردم در آیندهی ایران / سازمانهای غیردولتی عامل اصلی توسعه / پرکـولاسیون و به هم پیوستن جزیرهها / آهنگ تغییرات، مثبت است / نقش دولت در کوتاه مدت مهم است / جامعه به سوی همگرایی و همگنی بیشتر میرود / منافع دولت مقدم بر منافع مردم / دولت مانعی برای پیشرفت / مدیران میانی دارندگان منافع قدرت / متدولوژی به جای ایدئولوژی / نظارت بهتر از اعتماد / گرههای فرهنگی و ارزشی / دولتِ خودمرجع
قوتها و فرصتهای ایران
فرصتهای بالقوه و موانع مؤثر / فرصت در ظرف زمانی معنا مییابد / رقابت، محکی برای فرصتها / در همین وضعیت چه میتوان کرد؟ / شمار دانشآموختگان یک فرصت / توان عظیم مهاجران ایرانی در غرب / اهمیت موقعیت جغرافیای سیاسی ایران / همهی مشکلات به حکومت ارتباط ندارد/ اهمیت رفتارهای مستقل از حکومت / ترانزیت، فرصتی کمنظیر / توان صنعت جهانگردی ایران، بیرقیب است
مانعها و تهدیدها
نبود سیستمهای اداری و مدیریتی / گرهی ایدئولوژیک / دولتمداری / منافع متشکل گروهی / اقتصاد کار دولت نیست / حق منتزع از افراد یا شبکهی انسانها وجود ندارد / گذر از بوتهی علمی مدرن / استمرار در برنامه / انتصاب حاکم بهجای مدیر / روشنفکران هیزمکش / مفهوم زمان در تفکر انسان / غرور کاذب ایرانیان / فقدان اندیشمند / آسیبهای سیستم تقلید / لزوم فرزانگی / همآوردی با قدرتهای بزرگ / رقابت یا مشارکت / رقابت، عامل نظارت درونی در سیستمهاست / محافظهکاری / نبود ارزیابی / نبود مسئولیتپذیری فردی / بهانهی تکلیف در پذیرش مدیریت / مناسبتهای قدرت از حق الاهیّت / دوگانگی در رفتار مدیریت / آبشخورهای متعدد در تصمیمات مدیریتی / مفهوم مبهم مصلحت / نبود مبانی نظری برای وجود و نقش و وظایف دولت
گفتار دوم: ایران آینده
برنامه
نیاز به برنامهریزی برای کشور بدیهی نیست / نظم سازمانی و نظمهای پیچیدهی چندمرکزی / دولت برای ادارهی خودش به برنامه نیاز دارد / رسیدن به میزان رشد معیّن سالیانه، افسانه است / طرح، برنامهریزی، اجرا و بازخورد / بخشی از جامعه "خودتنظیمبخش" است / نیاز بازار، جایگزین برنامهریزی متمرکز / قدرت سیاسیشان اقتصاد متمرکز را رها نمیکند / مردم هم، قدرت و سرمایه دارند / خصوصیسازی حرکت مهمی در توسعه / مانع دولت تامّه و مالکیتهای اصلی / لزوم سازوکار کنترل دولت از طرف مردم / دولت در خصوصیسازی چهگونه باید خلاف منافع خودش عمل کند؟ / برنامهریزی برای پرورش افراد اندیشمند / اهمیت تقویت ساختارهای مردمی و مدنی / نبود حافظهی اداری / اهمیت استمرار در برنامه / ارزیابی نتایج برنامه / آموزش مدیران / تلقی مدیریت از اطلاعات سازمانی بهعنوان مالکیت شخصی / اداره کردن یا ریاست / استمرار مدیریتهای تخصصی / تخصص یا تعهد / استمرار برنامهها تابعی از استمرار مدیران / ویروس مدیریت
سرمایه
مشکل کشور از جنس سرمایه نیست / سرمایه باید چهگونه از دولت به مردم منتقل شود / مدیریت سرمایه مهمتر از وجود سرمایه است / سرمایهی اجتماعی / ایدئولوژیک و دولتی کردن همه چیز / بیماری قانون درست کردن / توانایی خاص سرمایه / داشتن ثروت در جامعهی ما مذموم است
نیروی انسانی
نیروی انسانی یا سرمایهی انسانی / امکان سلب مالکیت / نقش نظام ترفیع / کمبود نیروی انسانی کارآمد / هیچگاه نیاز کشور را به نیروی انسانی برآورد نکردهایم / نیروی انسانی در سازوکار مناسب رشد میکند / کارآمدی سیاسی ناشی از دو عامل رقابت و سیستم / شناخت نیروی انسانی از توانایی خود و مرزهای جامعه / نیروی انسانی مقلد / نیاز بازار آزاد تعیینکنندهی تخصصهای ضروری است / آموزش عالی و نیازهای آموزشی جامعه / پرورش نیروهای کیفی / توسعهی آموزش عالی به کمک بخش خصوصی / تمرکززدایی از آموزش عالی / اهمیت آموزش عمومی / اثرگذاری بر فرهنگ عمومی / همآموزی / اهمیت آموزش ابتدایی و پیش از دبستان / آموزش مهارتهای اجتماعی / دوگانگی رفتار خانواده و رفتار اجتماع /
ساختار مدیریت و دولت
دولت، پدیدهای مجزای از مردم نیست / دولت، بازتابدهندهی خواستههای تلویحی و فرهنگ عمومی مردم / هر نفر، نفر است و بقیه دولت / حاکمان یا حکمپذیری؟ / مهارت قدرت با اپوزیسیون / دموکراسی، نسبت ۵۱ به ۴۹ درصد آراست / تعبیر دموکراسی به معنای پشتیبانی مردم / تعدد مراکز قدرت / تبدیل اقتدار به سلطهگری / مدیران انتخابی، انتصابی و اکتسابی / ارزیابی پیشینهی مدیر / شیوههای مدیریت در ایران / حشو اطلاعات در مدیریت
فرهنگ و رفتارهای اجتماعی
نقش ملّیت در توسعه / تاًکید بر ملّیت ایرانی / قلمرو و احساس تعلق به سرزمین / ملیت، مغایر با رشد نیست / ملیت، نفی جهانی شدن و همزیستی جهانی نیست / جهانی شدن از یاد بردن فرهنگها نیست / احساس تعلق / تنوع و گوناگونی: عامل غنا، رشد و شکوفایی / هویت، یک جنبهی متناقض و پیچیده / سازگاری هویت با دنیای جدید / توسعه بدون شناخت هویت، سخت میشود / سازوکار جبرانی و هویتگریزی / علمباوری / نشناختن علم در معنای نوین آن / ترویج علم و تفکر علمی / علم، یک فرآیند است / ترویج علم کافی، تولید علم لازم / نظریهی علمی باید تکرارپذیر باشد / نقش جماعت علمی / دانش، نتیجهی علم در مقطعی از زمان است / جامعه ما در علمِ خودش پدیدهی شک را ندارد / آموزش و پرورش علم محور / تفکر مدرن و اندیشهی استدلالی / حقیقت علمی و فرضیهها / بومی شدن علم / نقش فرهنگ و خانوادهی ایرانی
توسعهی علمی
شرکت در فرآیند تولید علم / آموزش و پرورش الزاما گام اول نیست / آغاز از دانشگاه برای تولید علم / آموزش رسمی یا غیررسمی / یادگیری پنهان / دانش ضمنی / آموزش ساختارگرایانه / شناخت عصاره و بنیاد / دانشگاههای غیر مولّد / سیاسی شدن فرهنگ و دانش / نقش جامعهی علمی و دانشگاهی در هدایت کشور / تعیین نسبت و ارتباط جامعه با علم / اهمیت هنر / ارتباط علمی با دنیای علم / روششناسی جامعهی علمی و فرهنگی ما چیست؟ / عوض شدن بینشها / تنها عشق لازم است
"ایران در تاریخ جهان" کتابیست فشرده، ساده، دقیق، دلچسب و همدلانه دربارهی تاریخ ایران. در سراسر کتاب پیوندها و پیوستگیهای فرهنگ ایرانی پیش چشم داشته شده است و در تمام تاریخ این تالاب پر جنب و جوش پر هیاهوی ما چهرهی آرام و تپش زندگی و معنا، و خنکای آرامش را در متن فرهنگ ایرانی وانموده است.
فهرست
پیشگفتار مترجم
پیشگفتار
گاهشماری تاریخ ا یران
فصل ۱ / همگرایی زمین و زبان
فصل ۲ / ایران و یونانیان
فصل ۳ / پارتیان، اشکانیان، ساسانیان و سغدیان
فصل ۴ / ایرانی شدن اسلام
فصل ۵ / تر کها: امپراتور یسازان و پرچمداران فرهنگ فارسی
فصل ۶ / زیر سایه اروپا
فصل ۷ / مدُرن شدن و دیکتاتوری: سا لهای پهلوی
نتیجه
نمایه
کیتون نام خود، باستر به معنای «بی احتیاط»، را مدیون سقوطی ناگهانی از راهپله است که به طور معجزه آسایی پیامدی برای او که کودکی شش ماهه بود نداشت. به احتمال زیاد این چیزی است که میتوان آن را صحنه ی آغازین برای این استاد طنز نامید که بدنِ دائماً نامتعادلش در آینده ای نزدیک تبدیل به یک مارک تجاری میشود.
درحالیکه او از کودکی به همراه والدینش در واریته به روی سن میرود، انجمن حمایت از کودکان افتادنها و پیچ و تاب هایی را که نقشهای کودک بزرگسال برای او باعث میشود تاب نمی آورد. مک سنت او را برای نقش مقابل فتی آرباکل، «چاقالوی بیبیفیس»، استخدام میکند تا در کمدی های خندهدارِ مبتنی بر تعقیب و گریز و دعواهای نانخامه ای بازی کند. اما در معنای وسیعتر، از آن ژانر سینماییِ کاملاً جداگانه ای به نام بورلسک به وجود میآید که فراتر از خنده، رابطهی پیچیده ی انسان با اشیاء، فضا و دیگران را مطرح میکند. در اوایل دههی بیست، کیتون استودیوهای خودش را تأسیس میکند. او در مقام هنرپیشه، کارگردان، فیلمنامه نویس و… تعداد زیادی فیلم کوتاه تولید میکند، یک هفته ی فراموشنشدنی اوج استعداد هنری اوست. کیتون بهزودی به ساختن فیلم بلند گذر میکند و پشت سر هم شاهکارهایی مانند شرلوک جونیور، دریانورد یا جنرال را کارگردانی میکند، کارهایی شگفت به لحاظ ریتم، منطق و هندسه.
دیگر زمان آن نیست که لازم باشد به باستر کیتون مشروعیت داده شود تا جایگاه مرکزی او در تاریخ سینمای جهان برای اعادهی حیثیتش تضمین گردد. پس دیگر نیازی نیست او را در تقابل با چارلی چاپلین قرار دهیم. این نبرد سینمادوستی به پایان رسیده و چاپلین و کیتون هر دو از آن فاتح بیرون آمدهاند، این دو استاد مسلم کمدی و بورلسک.
فهرست
پازل کیتون
پسر صحنه های نمایش : از واریته تا قدم های آغازین در سینما
تنها فرمانده : از یک هفته تا آشیانه عشق
عصر طلایی کاپیتان : از سه عصر تا فیلمبردار
افول و آرامگاه مشاهیر : از آزاد و راحت تا فیلم
زندگی نامه
فیلم شناسی منتخب
کتابهایی داریم که کودک میخواند (یا برایش میخوانند) و کتابهایی که کودک با آنها زندگی میکند. این کتاب به گمانم از دسته دوم است. پیشنهادم این است: پس از اینکه فرزندتان کتاب را خواند یا برایش خواندید، یک روز نیمهابری بروید بیرون با هم ابر تماشا کنید.
این داستان در باره بچه ابری است که تک و تنها در دل آسمان زندگی میکند، تا اینکه روزی اتفاقی میافتد که او را از تنهایی درمیآورد. (کتاب را بخوان تا ببینی چه اتفاقی!)
کتاب را که تمام کردی، برگرد به این صفحه و بقیه را بخوان.
منتظر یک روز ابری، یا بهتر از آن یک روز نیمهابری شو. برو بیرون و ابرها را تماشا کن. چه میبینی؟
یادت باشد تنها ابرها نیستند که هزار و یک شکل هستند. به گودال آب کنار خیابان نگاه کن و به بازی نور در آن، به موهای مردم، به شاخ و برگ درختها …
آی چه کیفی دارد پیدا کردن چیزهای بزرگ و کوچک، و چه کیفی دارد ساختن چیزهای بزرگ و کوچک…
برو ببینم چه میکنی بچه ابر!
هنگامی که صحبت از شعر ژاپنی میشود شاید اولین واژهای که به ذهن مخاطب خطور میکند شعر کوتاه "هایکو" باشد. شعرهفده هجایی هایکو کوتاه ترین قالب شعر در دنیاست. اقبال به هایکو ژاپنی آنچنان زیاد است که در حال حاضر به جرأت میتوان گفت که نسخههای غیر ژاپنی آن از نوع ژاپنی آن کمتر نیست. در کشور ما نیز ترجمههای متعددی از هایکو ارائه شده است و حتی علاقهمندانی نیز خود دست به خلق آثار هایکو زده اند.
اما غیر از هایکو، شعر آزاد ژاپن آنگونه که باید در کشور ما شناخته شده نیست. انگیزه ترجمه مجموعۀ حاضر، علاوه بر علاقۀ شخصی ، معرفی مشهورترین شاعران و شعرهای آزاد آنها برای پر کردن خلاء موجود بوده است.
بیشتر این مجموعه ترجمهای است از کتاب "شعرهای مشهور ژاپن" که مستقیماً از ژاپنی به فارسی برگرداندهام. غیر از شعرهای این کتاب، شعرهای دیگری را نیز به انتخاب خودم ترجمه کرده و به آن افزودهام. در مجموعۀ حاضر سعی شده است اشعار گوناگون از شاعران مختلف با سبک و سیاق متفاوت آنها معرفی شود تا علاقهمندان به شعر ژاپنی ضمن لذت بردن از این اشعار، کمابیش با ذوق وقریحه شاعران مختلف آشنا شوند. در ترجمه شعرها سعی شده است علاوه بر متعهد بودن به متن شعر، ترجمۀ آنها نثر متکلف نباشد.
تأملی بر اشعار ضد جنگ شاعران معاصر ژاپن
نمونههایی که در کتاب «برگی در سایه» از شعر ضد جنگ ژاپن معرفی شده است معروفترین اشعار ضد جنگ در ژاپن به شمار میروند. لحن این اشعار گاهی گزنده و گاهی ملایم است. این اشعار از آن جهت گزنده است که آشفتگیهای اجتماعی حاصل از تحمیل جنگ بر جامعه و خرد شدن استخوانهای تک تک افراد جامعه ناشی از فشار جنگ را میرساند. فشار حاصل از جنگ وتبعات اقتصادی و اجتماعی حاصل از آن چنان است که شاعر ژاپنی نمی تواند از آن بی تفاوت بگذرد. به خصوص شعر ضد جنگی که در دوران نظامی گری و خفقان قبل از جنگ جهانی دوم سروده شده است از اهمیت زیادی برخوردار است. آن زمان زنانی که شوهرانشان را در جنگ از دست میدادند به جای گریه و زاری بر از دست دادۀ خویش باید خوشحال میشدند که عزیزشان را در راه وطن و امپراطور از دست داده اند. آنها مجبور بودند هق هق گریههای خود را فروبرند و خود را خوشحال نشان دهند.
عصر یک روز
بهتزده و خاموش
با لباسهای مندرس برتن
کودکان را کول کنان
گروه گروه به استقبال جنازهای میروند
که از جنگ برگشـته
سربازان پرچم به دست تابوت را به دوش میکشند
زن مـردِ در تابوت،
اشکش را پنهان میکند
زن و فرزند دوست از دست رفتۀ من امّا
پشت تابـوت
غم از دست رفته را
چگونه بر دوش خواهنـد کشید
(اوئه میچو)
اما رساترین فریاد را خانم یوسانو آکیکو Yosano Akiko در شعر "مرگ بی حاصل" برآورده است. این شعر در بحبوحۀ جنگ ژاپن با چین سروده شده است. آنجا که یوسانو خطاب به برادرش میگوید:
آه برادرم
تو را میگـریم
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
تویی که کوچکترین فرزند خانواده بودی
درد و اندوه پدر و مادرم بیپایان است
آنها خود شمشیر به دستت دادند
و آدمکشی را به تو آموختند
بیست و چهار سالهات کردند
تا آدم بکشی و کشته شوی
قسمتی از شعر یوسانو آکیکو در مذمت امپراطور ژاپن است که تا قبل از جنگ جهانی دوم تا حد خدا در بین ژاپنیها مورد پرستش بود:
امپراتور خودش به جنگ نرفت
خون شما را ریخت
کشته شـدن به خاطر یک وحشی
کسـی که به فکر شما نبود،
هیچ افتخـار نداشت
انتشار این شعر در مجلۀ "مِی سه" در ۱۹۰۴ انتقادهای تندی را علیه یوسانو به راه انداخت. طوری که از طرف "اوماچی که گه چو(۱۹۲۵-۱۸۶۹)" شاعر و نقاد ادبی آن دوره، زن هرزه لقب داده شد. اما حامیان یوسانو آکیکو از مخالفان وی کمتر نبودند. آنها نیز در مخالفت با اوماچی مقالههای زیادی نوشتند. یوسانو آکیکو به خاطر این شجاعت در گفتار مورد تحسین قرار گرفت. طوری که آوازۀ یوسانو آکیکو به خاطر همین شعر ضد جنگ اوست.
اما شعاری هم هستند که در عین این که جریان آرامی دارند اما تراژدی ژرفی را با خود منتقل میکنند. این شعرها نه صحنۀ اسفبار جنگ را به نمایش میکشند و نه مرثیهای برای مرگ فرزند در جهنم جبهههای جنگ هستند. سربازانی که همراه با کشتیهای جنگی غرق در اقیانوسهای دور میشدند و اجسادشان طعمۀ نهنگها میشد. بلکه این اشعار تراژدی بیهودگی و آوارگی انسانهایی را نشان میدهد که در شهرها پشت جبهههای جنگ شاهد آثار ویران کننده جنگ بر بازماندگان بودند. زنان جوانی که هوس زندگی را از دست داده بودند. شرح سرگردانی انسان آوارۀ آن دوره است که همه روزه کشتههایی از جنگ به استقبالش میآمد و بمبارانهای متعدد تکههای سالم برجای مانده از دیوار شهرها را به تلی ازخاکستر تبدیل میکرد. شرح حال انسانهایی هست که مفهوم زندگی را گم کرده اند.
آن زمان که عطـر توت همه جا گسترده بود.
پدرم بازنگشت
فقط سـربازی بازگشت
ناشناس
عطـر میوۀ توت همه جا گسترده بود
و سایۀ سنگین سربازان بر این فضا سایه انداخته بود
بوی باروت میداد
بوی آدمکشـی
بویی تنـدی که تا آن زمان به مشامم نخـورده بود
پشت درخت توت خـزیدم
و بر خـود لرزیدم
میـوۀ توت خشک شد
و از درخت افتاد
ولی پدرم بازنگشت
هرگز!
حتی بوی پدر
(اوکاجیما هیروکو)
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و تبعات سنگین فقـر اقتصادی و مشکلات اجتماعی، بیکاری و بی خانمانیهای ناشی از آن چنان زیاد بود که نسل درگیر در جنگ را در خود سوخت. کسانی که کودکی یا نوجوانی خود را در دورۀ سرگردانی ناشی از جنگ سپری کرده بودند با دیدن حس خوشبختی نسل جدید، فرهنگ باز، هجوم اشیاء به زندگی ژاپنیها و ارزش شدن خوشگذرانی، مد و موسیقی جاز به جای شعارهای ناسیونالیستی و ایدوئولوژی فداکاری برای وطن و امپراطور که به برکت رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی بعد از جنگ ژاپن حاصل گشته بود بیشترین تضاد را تحمل کردند.
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
شهر مخروبه خالی از سـکنه بود
با آسمانی نیلی
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
بسیاری از نزدیکانم رخت از این جهان فروبستند
جایی در کارگاه
در دریا
در جزیرهای ناشناخته
مـن با چه حسی میتوانستم خود را بیارایم
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
کسی نبود تا از سر عشق
هدیهای پیشکشم کند
مردان غیر از احترام نظامی
چیزی بلد نبودند
با چهرههای معصوم
همـه به جبهههای جنگ شتافتند
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
چیزی نبود شیفتهام کند
قلبم فولاد سـردی بود
دست و پایم درخشان از رنگ طلایی
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
کشورم جنگ را باخت
جنگی احمقانه را
آستین پیراهنم را بالا زده
و در شهر سوت و کور قدم زدم
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
موسیقی جاز بود که از رادیو پخش میشد
تشنۀ موسیقی بیگانه
ممنوعیت کشیدن سیگار را زیـرپا گذاشتم
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
بدبخت ترین آدم دنیا بودم
دلگیر و بیهدف
پـس تصمیم گرفتم
تا میتوانم عمـر طولانی داشته باشم
تا من هم
مثل نقاش فرانسوی، "ژرژ روا"
بعـد از پیری
نقاشیهای بسیار زیبایی بکشم
تا شـاید عمر تلف شده را جبران کنم
(ایباراگی نوریکو)
آنها به دنبال کسی بودند که مسئولیت بدبختیهای تحمیل شده به خود در دوران پیش را بپذیرد و در برابر آن همه ظلم و ستم جوابگو باشد. اما در واقع چنان کسی وجود نداشت. مجرمان جنگی درجۀ یک بعد از اتمام جنگ بلافاصله به جوخۀ دار سپرده شده بودند. بسیاری از فرماندهان جنگ خودکشی کرده بودند و یا در سرزمینی دور به جای برگشتن به سرزمین مغموم خود زندگی پنهانی را اختیار کرده بودند. ژاپن قدم در راه جدیدی گذاشته بود که ارزشهایش با ارزشهای زمان جنگ در جهت مخالف بود.
در این میان، ژاپنیها همانند "اینواوئه توشی او" بدون متهم کردن دیگری، لبۀ تیغ انتقاد را به طرف خود برگرداندند.
اینواوئه توشی او!
یادت هست؟!
با توپ و تفنگ
گـرد و خاک زیر چکمهها به پا کنان
کدام روستاهای چیـن را درنوردیدی؟
چشـم تو
چه جنایتهایی را دید؟
گوش تو
چه نالههایی را شنید؟
دماغ تو
چه بوهایی استشمام کرد؟
و بالاخره دستان تو
مرتکب چه جنایتهایی شد؟
یادت هست؟
(اینواوئه توشی او)
آنها خواستار بازگشت کودکی، نوجوانی و جوانی تلف شدۀ خود بودند. خواستار بازگشت پدران از دست دادۀ خود، خواستار بازگشت عزیزانی که بر اثر تشعشعات هستهای ناشی از انفجار اتمی هیروشیما و ناکازاکی در یک چشم به هم زدن دود شده بودند و تنها سایهای از آنها باقی مانده بود.
بشر از دست رفته را برگردان!
پدر از دست رفته را برگردان!
مادر از دست رفته را برگردان!
پیــر را برگردان!
کودک را برگردان!
مـن را برگردان!
انسانی که قرار بود از پشت من برآید را برگردان!
تا بشـر بر این کـرۀ خاکی است،
صلح پایدار را برگـردان!
صلح را برگـردان!
(توگه میوشی)
عناصر طبیعی در اشعار ژاپن
توجه به طبیعت در دیدگاه شرقی و به خصوص ژاپنی در جهت بهره برداری هرچه بیشتر و بهتر بشر از طبیعت نیست. بلکه زندگی در کنار طبیعت و توأم با آن است. این نوع جهانبینی که منبعث از دیدگاه کنفسیوس چین، بودائیسم هند و شینتوئیسم خود ژاپن است در پی توفق و تملک طبیعت نیست. طبق این دیدگاه کلیه عناصر طبیعی از قبیل کوه و دریا و چشمه و جنگل و درخت و گل و سنگ دارای روح هستند و مورد تکریم و احترام. از همین جهت است که بشر طبیعت را در جهت کسب منافع سیری ناپذیر خود تصرف نمی کند.
این خصوصیت در شعرهای هوشینو تومی هیرو کاملاً مشهود است. وی که معلم مدرسۀ راهنمایی تاکاساکی بوده در هنگام تمرینات ورزشی از ارتفاع سقوط کرده، قطع نخاع میشود. وی با بدون این که نتواند دست و پایش را حرکت دهد قلم مو را در دهان گرفته شعر و نقاشیهای زیبایی خلق میکند.
ساقۀ گل پیچک
به سادگی شـکست
هماننـد گردن من
اما دوباره از همانجا
جوانه زد و شـکفت
من هم
همان آبی را مینوشـم
که پیچک مینوشـد
همان نوری را میگیرم
که پیچـک میگیرد
پـس من هم
مثـل پیچک
ساقهای خـواهم داشت
نیــرومند
شاعر ژاپنی همیشه به طبیعت دور و بر خود اهمیت میدهد.
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی میبینم که از ابر سیاه
باران سـفید میبارد
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم کرم ابریشم برگ سبز توت را میخورد
ولی پیلهاش سفید میشود
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم گل سوسن بدون دخالت کسی
میشکفد
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی از هرکه میپرسـم میخندد
و میگوید این که طبیعی است.
حس نوستالژی شاعر به سنگی که پارسال رویش نشسته بود نیز نشأت گرفته از همین دیدگاه تکریم و احترام و همزیستی با طبیعت است.
امروز هم
به هوای کوه آمدهام
کجاست سنگی که پارسال رویش نشسته بودم.
ذکر یک خاطره از واقعیتی که در ژاپن اتفاق افتاده است درک این مسأله را روشنتر میسازد.
در سال ۱۳۸۴ طی دیداری که از منطقه شهرستانی استان گیفو واقع در شمال غرب توکیو داشتم، سر راه خود به سد آبی رسیدیم که بر روی رودخانۀ "شووکاوا" ساخته شده بود. برای استراحتی کوتاه و استفاده از منظرۀ زیبای طبیعت اطراف توقف کردیم. طی این توقف کوتاه به تماشای نمایشگاه سد رفتیم. در این نمایشگاه دربارۀ تاریخچۀ چگونگی ساخت سد همراه با عکس توضیحاتی ارائه شده بود. چنان که معلوم بود محلی که دیگر زیر آب سد رفته بود روستایی بوده به نام "شووکاوامورا" با۱۷۴ سکنه. اهالی روستا در آغاز مخالف طرح سد سازی دولت بوده اند. ولی پس از کش و قوس فراوان، درخواستها و توضیحات بسیار دولت ژاپن مبنی بر عام المنفعه بودن سد برای عموم مردم و نیاز مبرم منطقه برای تأمین برق، اهالی روستا راضی به ترک محل سکونت آبا و اجدادی خود میشوند و برای همیشه از زادگاه خود به جای دیگری نقل مکان میکنند.
در این میان تنها چیزی که غیر از ترک خانه و کاشانۀ و گذشته و خاطرات زندگی خود برای اهالی روستا سخت بوده وداع با یک درخت کهنسال گیلاس بوده که در وسط آن روستا قرار داشته و هرسال برای مدت کوتاهی شکوفه میداده است. گروه ساخت سد از وجود این درخت کهنسال اطلاع مییابند و گروهی را جهت تحقیق و بررسی امکان انتقال این درخت به بیرون از روستا که قرار بود زیر آب سد برود تشکیل میدهند. گروه بعد از تحقیق و بررسی درخت مذکور را از روستا درآورده، به تپۀ نزدیک روستا انتقال میدهند. سال بعد وقتی که روستا زیر آب رفته بود درخت گیلاس پیرشکوفههای تازهای در میآورد. اهالی روستا با حضور در محل درخت مذکور با چشمانی گریان دور درخت گیلاس حلقه میزنند. و چنین شعری خوانده میشود:
گیلاس پیر!
سرزمین مادری ام زیر آب رفته
باری تو زنده بمان!
و شکوفه بده!
ازهایکو ژاپنی تا غزل توکیو
بهمن ذکی پور
تقریبا قریب به دو سده است که فرهنگ ژاپنی برای جامعه ی ایرانی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. یعنی از زمان حکمرانی حاکمان قاجار تا دوران کنونی. در این صبغه و سابقه ی تاریخی، ژاپن عمدتا به چهار گونه بر ما صورت گری کرد. یکبار ژاپن پس از شکست روسیه خود را به عنوان قدرتمند ترین دولت آسیایی ، و دگر بار خود را به عنوان نیروی برتر فناوری آسیایی، و سوم بار خود را در قالب سریالهای احساس بر انگیزی که بر مذاق و مزاج هر ایرانی خوش میآمد، و در نهایت و به برکت ترجمه، پرده از ژرفای فرهنگ ژاپنی فرو افتاده، و ژاپن این بار خود را در چهره ی "ذن" و "هایکو" بر ما جلوه گر کرد.
ذن، پیش و بیش از هایکو در ایران مورد اقبال قرار گرفت، مترجمان و محققان نیز کمر همت را بر آن بستند تا ذن را به راستی و درستی به مخاطب پارسی زبان بشناسانند. ( اما، این که در این راه تا چه حد توش و توان آنها به ثمر نشسته، موضوعی دیگر است، و دگر دفتری را طلب میکند.) هنوز، آتش اقبال و ایضاح به ذن فروزان بود، که شور و شوقی دیگراز راه رسید و مورد پسند مترجمان و محققان و مخاطبان افتاد. این شور و شوق نو رسیده همان اشعار هفده هجایی هایکو بود. شعر هایکو نسبت به دیگر قالبهای شعری ژاپن از بخت بیشتری بر خوردار شد و یک تنه معرف و میدان دار شعر ژاپنی در ایران بود. سبب اقبال به این قالب مشخص بود، زیرا پیشتر ترجمانهای فارسی ذن فضا را بیش از پیش برای فهم و پذیرش هایکو مهیا ساخته بود. چه، اندیشه ی ذن و سرودههای هایکو چنان در هم تافته و تنیده اند که به دشواری میتوان آنها را از هم تمییز داد. ۱ زیرا "هایکو، مانند ذن، از "منی" به هر شکلی که اظهار شود بیزار است. از سوی دیگر، محصول هنر باید یک سره از هر صنعت یا انگیزه ی پست بر کنار باشد، چرا که میان الهام هنری و جان الهام یافته نباید پرده و حجابی باشد"2. ذن به نیکویی توانسته بود بستر عواطف سرودههای هایکو را فراهم آورد، وهایکو با بهره گیری از چنین پشت وانه ای، گوی سبقت را از سایر رقیبان خویش ربود. بعدها، رویکرد به هایکو چنان شد که ابتدا ترجمههای انگلیسی ، و سپس ترجمههای ژاپنی آن، روانه بازار باشد و مخاطبان خویش را مجذوب خود ساخت.
این اقبال و استقبال از هایکو با تمام محاسن خود معایبی نیز در برداشت. شاخص ترین این معایب رویگردانی و فراموشی سایر نحوهها و قالبهای شعر ژاپنی، خاصه شعر معاصر ژاپن بود؛ که البته و متاسفانه تا کنون نیز فقر کتابت در این زمینه رخ نمایی میکند.
اگر خطایی در بیان من نباشد، نخست بار دکتر هاشم رجب زاده بود که با تالیف و ترجمه کتاب " اندیشه و احساس در شعر معاصر ژاپن،چ۱۳۵۸) کوشید تا جلوه ی دیگری از اشعار ژاپنی را بر ما هویدا کند. دیگر اثر پر بها در این زمینه کتاب " شعرای بزرگ معاصر ژاپن است" که به همت استاد خانم "ناهوکو تاواراتانی" در این زمانه به طبع رسیده است.
شعر معاصر ژاپن عمدتا تحت تاثیر "اشکال آزاد" شعر قرار میگیرد، علاوه بر این تعداد قابل توجهی از آثار شعری اروپاییان به ژاپنی ترجمه و مورد پسند قرار میگیرند. البته نیک بایستی متوجه بود که " شعر اروپایی نه به عنوان یک "سرمشق" بلکه به منزله ی یک " کاتالیزور" تاثیر زیادی بر [شعر نوین ژاپن] میگذارد"3. این وجه از سخن سرایی ژاپنیها برای ما چندان که باید شناخته شده نیست. به غیر از آن دو اثری که در فوق ذکرش رفت. اخیرا نیز اثری دیگری با عنوان "غزل توکیو" این مسئولیت و مشغولیت را بر خود پذیرفته که در حد توان خود زوایایی دیگری از شعر معاصر ژاپن را بر ما آشکار سازد.
این اثر که به همت آقای بهنام جاهد زاده، که خود از محققان و مترجمان عرصه ی ادبیات معاصر ژاپن هستند، به روانی و بدور از هرگونه تکلف به پارسی برگردانده شده است.
جاهد زاده خود در مقدمه ی اثرش مینویسد" انگیزه ترجمه مجموعه ی حاضر، علاوه بر علاقه ی شخصی مترجم ، معرفی مشهورترین شاعران و شعرهای آزاد آنها برای پر کردن خلا موجود بوده است." خلاای که براستی نیاز به پر و بر طرف کردن دارد. این کتاب از امتیازاتی برخوردار است که
میتواند، تا حد توان خود این خلا را جبران نماید. چه؛ مساعی این اثر آن است که از دیوان شاعران نو پرداز، نو شعری را برچیند، و آن را بر مذاق و مزاج مخاطبان فارسی زبان گوارا سازد. بر چیدن این نو شعرها که از ۳۱ شاعر نو پرداز است موجب میگردد؛ تا خواننده کمتر زیر بمباران فکر، اندیشه، عاطفه و مضمون شعری یک شاعر قراربگیرد، بل، خواننده میتواند در میان این اشعار آزادنه سرودههای دل پسند خود را بیابد و به نیوشای هریک از آنها گوش فرا سپرد. چه، در این مجموعه اشعار هم جایی برای مخاطب انسان دوست و ضد جنگ یافت میشود، و هم جای برای مخاطب عارف پیشه و طبیعت دوست، و هم جایی برای مخاطب متجدد و مدرن گرا، و هم جایی برای انسانی که "اگزیستانسش" را فریاد میزند و میخواهد آن را از شر "نیهیلیسم" و پوچی در امان دارد. برای هریک از مسائل و موضوعات آمده مصداق و مثالی را از خود این کتاب نقل میکنم.
۱- نمونهای از شعرهای انسان دوستانه و ضد جنگ:
عمـر فانی
سروده ی ساکامورا شین مین
این شعر نمونه ی بسیار خوبی است از اشعار انسان دوستانه در قالب شعر نو
عمـر فانیسـت
بیائید عشـق بورزیم
حتی به یک شـاخۀ گل
عشقی بیپایان
گوش جان بسپاریم
به آواز یک پرنده
عمر فانیسـت
بیائید به هـوش باشیم
تا جیرجیرکی را زیر پایمان له نکنیم
بیشک سپاسگزارمان خواهد بود
عمر فانیست
بیائید یکدیگر را باخبر کنیم
از حال یکدیگر
پاسخ دهیم نامههای رسـیده را
عمر فانیسـت
بیائید تا میتوانیم
نیازمندان را دست گیریم
اول از نزدیکترین کسانمان
حتی اگر فقیـر باشیم
دلی دریایی داشته باشیم
عمر فانیسیت
بیائید لحظهای خیره شویم
به زیبایی گل
بیائید در عمر فانی
جان و دل بشوییم
در پرتوخورشید تابان
و ماه خندان
سـتارۀ درخشان چهار فصل
عمر فانیسـت
بیائید بکوشـیم برای داشتن جهانی بدون جنگ
برای سـرودن شعر
و اگر رفتیم،
برای آنهایی که بعد از ما میمانند
و برای فرزندان آیندۀمان
آرزو و امیدهایمان را بسرائیم.
مرگ بیحاصل
سروده یوسانو آکیکو
یکی از جذاب ترین و تکانده دهنده ترین اشعار ضد جنگ در قالب شعر نو است
آه برادرم
تو را میگـریم
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
تویی که کوچکترین فرزند خانواده بودی
درد و اندوه پدر و مادرم بیپایان است
آنها خود شمشیر به دستت دادند
و آدمکشی را به تو آموختند
بیست و چهار سالهات کردند
تا آدم بکشی و کشته شوی
در شهر ساکائی
کسی جز تو نبود
که بر جای پـدر بنشیند
آه برادرم تو را میگریم
از مرگ تو چیزی حاصل نشد
تو را چه نفعی داشت
یا خانوادهاترا
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
امپراتور خودش به جنگ نرفت
خون شما را ریخت
کشته شـدن به خاطر یک وحشی
کسـی که به فکر شما نبود،
هیچ افتخـار نداشت
از مرگ تو چیزی حاصل نشد
این پاییز را
پدر و مادر با آه و ناله سـرکردند
دلگیر از مرگ تو
موهایشـان سپید شد
امپراتور که داغ فرزند ندیده است
همسـر جوانت پشت در
صورتـش بر زمین
با آه و ناله تو را میخواند
فراموشت کند یا به یادت باشد؟
تازه عـروس چشم به راه
تنها امیدش تو بـودی
آه برادرم تو را مینالم
چرا که از مرگ تو چیزی حاصل نشد
۲- نمونهای از اشعار عارفانه و طبیعت دوستانه:
بهار
سروده تاکامورا کووتارو
شعری است کوتاه و زیبا درباره ی وصف طبیعت
بهار پارسال
بهار امسال
زیر شکوفههای گیلاس باده خوردم
برآنم سال دیگر نیز چنین کنم
اگر درخت گیلاس پذیرایم باشد
بهار است
سروده یاگی جوکیچی
شعری است کوتاه درباره ی آسایش و طبیعت بهار
بهار است و
دراز کشیدهام در دشتی سبز
و خیرهام به آسمانی که آبیآبی است
کاش
سروده کانه کو میسوزو
شعری کوتاه در قالب شعر نو با مضمون عرفانی
کاش کوه شـفاف بود
آن وقت میتوانستم
توکیو را از پشت آن ببینم
همانند برادرم که با قطار به توکیو رفت
کاش آسمان شفاف بود
آن وقت میتوانستم
آن پشت خدا را ببینم
همانند خواهرم
که فرشته شـد
۳- نمونهای از اشعار متجدد و مدرن:
غــزل توکیـو
سروده تانیکاوا شون تارو
نمونه ی بسیار خوبی است از شعری با مضمون توصیفات عصر جدید
در کوچۀ بنبست سوگینامی، بچهها قایمموشکبازی میکنند
نمکهای جلوی در مغازۀ چی کوچی ذوب میشوند
توکیو مثل صفحهای از مانگاست که خوانده و دور انداخته شده
جلوی مغازۀ لباس فروشی کامهایدو، لامپهای نئون روشن و خاموش میشوند
زیر پل تاماگاوا قایق کنترل از راه دور غرق میشود
کنار خیابان اوکوبو، گل وحشی بینام و نشان میروید
از داخل حصار درختان سهتاگایا موسیقی باخ به گوش میرسد
در تنور نانوایی آئویاما نان پف میکند
توکیو بازدم سنگینیست
صبحدم لاشۀ بچه گربهای در مرداب شناور است
بولدوزر دولتی سنگها را پوست میکند
در اتاق عملی در هونگو مردمک چشم باز میشود
میلۀ فلزی حیاط مدرسۀ کوگانه زیر آفتاب بعد از ظهر میدرخشد
شیر آب ساختمانهای بساز بفروش تودوروگی نشـت میکند
توکیو نمیتواند چهرۀ کریهاش را پنهان کند
همه چیز زیبا رنگ دروغ به خود میگیرند
هر چیزی که مورد توجه قرار نگیرد به حال خودش میماند
همۀ چیزهای امروزی که دست پخت روح ماست
در روپّونگی عروسکهای قدیمی از پشت شیشه به آسـمان زل زدهاند
راننده تاکسی شینجوکو میگوید "نُچ!"
۴- اشعاری با مضامین اگزیستانسیالیستی و فریاد از نیهیلیسم
مرغ دریایی و دریا
سروده کانه کو میسوزو
شعری است بسیار زیبا که رنگ و بوی پوچی زندگی در آن به خوبی مشهود است
فکر میکردم دریا آبی اسـت
و مرغ دریایی سفید رنگ
اکنون که مینگرم
هم دریا و هم مرغ دریایی را خاکستری میبینم
فکر میکردم اینها را خوب درک میکنم
اشـتباه میکردم
همهاش دروغ بود
فکر میکنید دریا آبی است
و ابر به رنگ سفـید؟
همه چنین میاندیشند
شاید اشتباهی شده باشد
زنبور و خـدا
شعر زیر نیز سروده کانه کو میسوزو است
شعر زیبا و سادهای که به نحوی بیان گر مسئله وحدت وجود در عرفان است
زنبور در گل
گل در باغ
باغ در دیوار گلی
دیوار گلی در شهـر
شهر در ژاپـن
ژاپن در جهـان
جهان در خـدا
و خدا در زنبور کوچک
از دیگر محاسن قابل توجه این کتاب، میتوان به شرح مختصر زندگی نامه، دفتر اشعار، مضمون و حتی چگونگی و چگونه سرودن شعر هر شاعر اشاره کرد.
چنین ویژگیای سبب شده تا مخاطب –هرچند به اختصار- با سراینده ی اشعاری که میخواند به نوعی احساس قرابت و نزدیکی بنماید. چه، خواننده هم با شاعر آشنا شده و هم این که متوجه است. شاعر چرا و برای چه شعری را سروده و یا اصلا چرا به شعر سرودن روی آورده. من باب مثال اشعار "هوشینو تومیهیرو" مصداق خوبی است بر این مدعا. زیرا او ابتدا معلم ورزش بوده، و بر اثر سانحهای ورزشی توانایی حرکت دستان و پاهای خود را از دست میدهد. او بی کار و نا امید نمی نشیند و قلم را به دهان گرفته و با ارادهای آهنین سرودههای خود میسراید. در تمامی اشعار قدرت اراده، توانایی و امید به زندگی به وضوح میدرخسند. مانند شعر زیر:
ناخودآگاه
احسـاس کردم کسی نگاهـم میکند
ویلچـرم را چـرخاندم
پشت سـرم
گل کوچکی شکفته بـود
همان گونه که ذکر شد، وصف زندگی و چگونه شعر سرودن هر شعر –که توسط مترجم ذکر گردیده- موجب قرابت بیشتر خواننده با سراینده ی شعر میشود. کمتر کاری که در این گونه آثار به چشم میخورد، چه، معمولا در عمده آثاری این گونه کمتر دیده شده که مترجم شرحی از شاعر بیاورد و مخاطب را بیشتر با شاعر آشنا سازد.
مع الوصف، کتاب غزل توکیو که با کوششهای بهنام جاهد زاده ترجمه، و توسط نشر دیبایه به زیور طبع آراسته گردیده، اثری است در خور اعتنا، و ملا ءای است از خلاء شعر معاصر ژاپن در ایران، که میتواند به میزان توان خود صحنه را برای شعر معاصر ژاپنی فراهم آورد و به مخاطب پارسی زبان بگوید که در این پهنه چه میگذرد.
هر چند با این اوصاف چه نیکو میبود که متن ژاپنی سرودهها همراه ترجمان لطیف فارسی آنها به طبع میرسید. زیرا چنین امری سبب میگردید تا کتاب هم از اقبال و اعتبار بیشتری برخوردار گردد و هم این که منبعی مفید برای دانش آموزان و دانش آموختگان زبان ژاپنی محسوب میشد؛ و میتوانست تا حد امکان از فقر منابع ژاپنی زبان در ایران بکاهد. امید است تا با تدبیر مترجم گرامی این نقیصه نیز در چاپ بعدی جبران گردد.
به هر حال اثری دیگر از سرزمین آفتاب تابان در ایران مجال رخ نمایی یافت، و خلا دیگری را پر نمود، ولیک نیک باید آگاه بود که تمامی این توش و توانها راهی است برای هموار کردن آثاری دیگر جهت شناخت بهتر و دقیق تر تمدنی دیگر.
ژان ماری گوستاو لوکلزیو برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۸ است. در رمان «بیابان»، او، در جوشش زبان خود که از حد میگذرد، از خواننده میخواهد در خلق اثر مشارکت کند. این امر در اندیشهی لوکلزیو نقشی کلیدی دارد؛ از نظر او خواننده به جامعهای تعلق دارد که اثر را تولید میکند. پس زبان او که همزمان هم عینی است و هم ذهنی، هم واقعگرا و هم جادویی، خواننده را خواهناخواه به هیجان میآورد و در خلق داستان دخیل میکند.
در این کتاب سرخپوستها خودشان از چند و چون زندگیشان میگویند..
یادداشت مترجم / ۹
مقدمه: روح زمین / ۱۱
خورشید صبحگاهی، خاک دلپذیرِ
نو و خاموشی بزرگ / ۱۴
مرد پُرمو از شرق / ۵۹
صدایم ضعیف می شود / ۱۲۳
"از نظر آگامبن وجه مشخصهی جهان معاصر ما افول ایدهی کلاسیک سیاست، فرهنگ مبتذل نمایش و فرسایش مدام حقوقی است که باور داریم معرف ایدهی ما از انسان است. با این حال نقد آگامبن نه نقد یک نیهیلیست بدبین است و نه بیبهره از عمق تاریخی…. این کتاب میخواهد نشان بدهد که آثار آگامبن شکل دهندهی بدنهی یکپارچهای هستند برآمده از دغدهای معطوف به زبان… اگر این کتاب فقط یک ادعا درباره کار آگامبن داشته باشد احتمالا همانا مرکزیت فلسفه زبان در کار اوست.."
فهرست
چرا آگامبن
زبان و منفیت هستی
کودکی و روش دیرینه شناختی
بالقوگی و وظیفه فلسفه آینده
سیاست ، حیات برهنه و قدرت حاکم
خاستگاه ژست، هنر و سینما
آزمایشگاه ادبیات
شاهد بودن و زمان مسیانیک
بعد از آگامبن
برای مطالعه بیشتر
راهنمای آثار
نمایه
در مدارس ایران، خواست دبیران برای انجام تحقیق و پژوهش تبدیل به مشکل بزرگی میشود که نه تنها کودکان بلکه والدین آنها را نیز به دردسر میاندازد. دانشآموزانی که تجربهای از انجام تحقیق ندارند، از پدر و مادر خود کمک میخواهند و گاه آنها نیز با توجه به موضوع درس از آشنایانی دیگر. این پروسه ادامه مییابد بدون آنکه خلاقیت فردیِ دانشآموز عرصهای برای ظهور بیابد و خود به حل مسئله بپردازد. علت این امر بیشتر از هر چیز عدم آشنایی با چارچوب مناسب و اصول علمیِ پژوهش است. روش علمی پژوهش کمک میکند که پرسشهای کنجکاوانه و پراکندهای را که به ذهنمان میرسد، بپرورانیم و پاسخ آنها را بیابیم. پژوهشگری تواناییای ذاتی نیست، بلکه مانند هر مهارت دیگری قابل آموزش و یادگیری است. کتاب چگونه پژوهش کنیم؟ با زبانی ساده و در عین حال علمی ما را با فرآیند پژوهش آشنا میکند. فصول این کتاب از ابتداییترین مراحل تحقیق یعنی انتخاب موضوع و بیان هدف تا مراحل پایانی یعنی عرضه و ارزیابیِ پروژهی شکل گرفته را در بر میگیرد.
فهرست کتاب
………………………..
مجموعهی پروژهی علمی
دیباچه
روش علمی
انتخاب موضوع، بیان هدف، جستجوی اطلاعات مسئله، فرضیه، آزمایش سازماندهی دادهها، نتیجهگیری
جستجوی موضوع
انتخاب موضوع، سه گام تا رسیدن به موضوع، پیشنهادهایی برای جستجوی موضوع، ردهبندی موضوعها،
انواع پروژه: سه نوع اصلی
جستجوی اطلاعات
جستجوی اصلی، جستجوی جنبی، تهیه کتابشناسی مقدماتی، یادداشتبرداری
یک پروژه نمونه
آغاز پروژه، عنوان و پرسش مساله، مواد، روش کار، سازماندهی دادهها، نتیجهها، مسئله، فرضیه
گزارش پروژه
صفحهی عنوان و فهرست مطالب، چکیده، مقدمه، آزمایش و دادهها، نتیجهگیری، منبعها، سپاسگزاری
نمایش پروژه
چند کار مفید، توصیهها، مواد نمایشی، ایمنی
عرضه و ارزیابی پروژه
اطلاعاتی دربارهی داوری، توصیههایی دربارهی نمایشگاه علمی
پیوستها
روش استفاده از منابع
منابع و پایگاههای اینترنتی مناسب
توانایی ما در حل مسائل حال و آینده به توانایی ما در طرح پرسشهای جدید و خلاق درباره جهان وابسته است. با افزایش روزافزون دانش ما درباره جهان، باید از اجبار فرزندانمان به صرفا حفظ کردن اطلاعات اجتناب کنیم، زیرا کامپیوتر بهتر و با دقت بیشتر میتواند این کار را انجام دهد. باید بیش از هر چیز بر آموزش مهارت تفکر تاکید کنیم. یکی از بهترین راههایی که فرزند شما میتواند این مهارت را بیاموزد، شرکت در جشنوارهی علمی مدرسه است. کتاب "چگونه جشنواره علمی برگزار کنیم؟" یک راهنمای عملی برای کمک به دانشآموزان در اجرای پژوهشهای دانشآموزی و اجرای پروژههای علمی است. افزون بر این، روش برپایی و ارائهی نمایشگاههای علمی جذاب، و شیوهی تشریح شفاهی نتیجهی پژوهش توضیح داده شده است.
فهرست کتاب
………………………..
دیباچه
مجموعهی پروژهی علمی
پیشگفتار مترجم
پیشگفتار نویسنده
راهنمای معلم
هدفهای آموزشی
تمرین پرسش کردن
شناسایی روشهای گوناگون پرسش کردن
تشخیص تفاوت میان پرسشهایی که قابل پاسخگویی هستند و …
طرح پرسش درباره چیزهایی که میبینیم
تمرکز روی یک پرسش
انتخاب یک پرسش
تشخیص یک پرسش روشن
نوشتن یک پرسش مشخص
شناسایی راههایی برای پژوهش درباره پرسش پیش از فرضیه
نوشتن گزارش کار
انتخاب راه مناسبی برای نوشتن گزارش کار
تطبیق فرضیه با پرسش
نوشتن واضح فرضیه
تعیین مواد لازم متناسب با روش کار
موادی که باید تهیه شود
شناسایی متغیرها
تعیین مراحل منطقی برای انتخاب روش
ارایه راههای روشن برای روش مورد نظر
کشیدن جدول برای ثبت اطلاعات
محاسبه میانگین دادهها
آماده کردن طرح برای موضوع پژوهش
نشان دادن نتایج به صورت نوشته
آشنایی با نمودارها
خواندن نمودار خطی
ساختن یک نمودار خظی
خواندن نمودار ستونی
ساخنتن یک نمودار ستونی
آشنایی با انواع نمودارهای دیگر
بیان نتیجه نهایی بر اساس نتایجی که در پژوهش به دست آمده
نوشتن گزارش پژوهش
آماده کردن اجرای شفاهی پژوهش
ارائه پژوهش به صورت نمایشگاه
ارزیابی تجربه به دست آمده از پژوهش
نامه به والدین
بایدها و نبایدها
جدول زمانبندی اجرای پروژه
ارزیابی والدین
داستان یک پژوهش علمی
دوست دارم درباره چه چیزهایی بیشتر بدانم!
فهرست کارهایی که برای پژوه علمیتان باید انجام دهید
آیا میتوانم خودم این پرسش را انجام دهم؟
راههای طرح پرسش
من درباره مطالبی که خواندهام پرسش دارم
من درباره چیزهایی که دیدهام در خانهامان انجام میدهند پرسش دارم
من درباره چیزهایی که در تلویزیون دیدهام و شیندهام پرسش دارم
من درباره موضوعی که خودم درباره آن فکر کردهام پرسش دارم
بهترین پرسش من!
تمرکز روی یک پرسش!
آن را به صورت روشن بیان کنید!
موضوع پژوهش را برای جشنواره علمی
پرسشتان را بهتر بیان کنید!
پرسش من!
دفتر گزارش من
من حدس میزنم!
من فکر میکنم
فهرست موادی که لازم دارید
شاهد!
ایمنی در آزمایش
آزمایش با حیوانات
گزارش تهیه کنید
میانگین بگیرید
پیشنهاد میکنم
همه چیز را بنویسید!
یک نمودار خطی را بخوانید
یک نمودار خطی بکشید
یک نمودار خط ستونی را بخوانید
یک نمودار ستونی را بکشید
این گزارش را نگه دارید
دیگران را علاقمند به مشاهده کنید
برچسبهای مربوط به پروژه علمی
نمایشگاه جشنواره علمی، توافقنامه نگهداری
ارزیابی من از پژوهش علمی که انجام دادم
آیا میتوان فقر را به کلی از بین برد؟
آیا میتوان درمان و بهداشت را به دورافتادهترین گوشههای جهان رساند؟
آیا میتوان اطمینان یافت که هر کودک در هر کشور از تحصیلات خوبی برخوردار میشود؟
شاید امروز پاسخ مثبت به این پرسشها دستنیافتنی به نظر برسد، اما آنچه در این کتاب نقل میشود نشان میدهد که در واقع ما قادر هستیم تغییراتی باورنکردنی در جهان ایجاد کنیم. آنچه مدتهاست آغاز شده امروزه نتایج خود را آشکار میسازد: ظهور نوآورانی که با روشهای ابداعیشان قابلیت این را دارند که زندگی را در سراسر جهان تغییر دهند.
فهرست
پیشگفتار
افراد ناآرام
از میوه های کوچک بلوط درختان عظیم می رویند
چراغ ذهنم روشن شد
اراده ای راسخ و تسخیرناپذیر ، فلورانس نایتینگل، انگلستان: پرستاری
نیرویی عظیم، بیل درایتون، ایالات متحدۀ امریکا: حباب
چرا کسی در بارۀ این موضوع ها چیزی به من نگفته بود؟
ده – نه – هشت – کود کیار، بفرمائید!
نقش کارآفرین های اجتماعی
شما دیگرچه مادری هستید؟
آیا آن ایدۀ خاص تمام ذهن این اشخاص را درگیر کرده است؟
اگر قرار است جهان نظمی بگیرد
در جستجوی جامعه ای برتر
استعدادها همین جا هستند
فرصت های تازه، چالش های تازه
باید کاری انجام می شد
چهار عادت نهادهای نوآوری
این کشور باید تغییر کند
شش ویژگی کارآفرین های موفق
تمایل به شکستن ساختارهای گذشته
اخلاقیات باید با ظرفیت ها همگام باشد
نسخه برداری
نتیجه
سخنی در پایان
سرانجام
“… پرآوازه ترین نمایش در تاریخ تئاتر ژاپن، هم کابوکی و هم عروسکی، که الهامبخش نمایشها، فیلمها و مجموعههای تلویزیونی بیشماری شده است. این محبوبترین نمایش مردم ژاپن داستانی است از وفاداری سامورائیها.” تاریخ ژاپن کمبریج، جلد چهارم، ص ۷۵۸٫
داستان چوشینگورا بر مبنای یک واقعهی تاریخی است، که در آن ۴۷ رونین، سامورائیهای بیمخدوم، به کینخواهی ظلمی که بر فرمانده آنها رفته است متحد میشوند و با فداکردن همه چیز- عشق، خانواده، آبرو، زندگی، از عامل فروپاشی خاندان فرماندهشان انتقام میگیرند. داستانی از زنجیرهی: ظلم، عدالت، کینخواهی و، از همه برتر، وفاداری در جایگاه بزرگترین انگیزه برای تحرک انسانی. داستانی که مانند نمایشنامههای شکسپیر، تعابیر گوناگونی میپذیرد: در سالهای ۱۹۲۰ میلادی، نمادی از مقاومت در برابر قدرتی که با ارعاب حکومت میکند، در سالهای ۱۹۷۰ میلادی نماد مقاومت شهروندانی که از فساد مالی سیاستمداران بیزاراند و همیشه، در بحرانهای اقتصادی، نماد مبارزهی رونینهای شغلی، کارجویان، در برابرِ کارفرمایان.
علی فردوسی، مترجم این اثر بزرگ، دارای درجهی دکترا در جامعهشناسی در سال ۱۹۸۵ میلادی از دانشگاه پنسیلوانیا است. او پس از پنج سال کار در دانشگاههای کالیفرنیا (برکلی و لوس انجلس)، از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۷میلادی نخست به عنوان استاد مدعو در دانشگاه مطالعات خارجی توکیو و سپس کارشناس بینالمللی در رادیو تلویزیون ملی ژاپن مشغول به کار بوده است. او اکنون استاد و مدیر گروه تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه نوتردام دو نامور ایالت کالیفرنیا است. ترجمهی چُوشینگورا به فارسی دومین ارمغان او از سفر ژاپن است. پیش از آن ترجمهی فارسی یادنامهی شُونکین، اثر نویسندهی بزرگ ژاپنی جونئیچیرو تانیزاکی، از وی به چاپ رسیده است.
کتاب حل علمی مسئله با ارائهی مسائل فنی متفاوت که مهندسین حرفهای و متخصصین با آنها مواجه میشوند، و پیشنهاد راه حلهای عملی برای حل مرحله به مرحله آنها، مهارتهای اولیهی لازم برای حل مسائل فنی و علمی را به ما میآموزد. یک روبات چگونه ساخته میشود؟ یک قایق موتوری چطور؟ و فضاپیماها؟ آیا برای ساخت این اجسام، تنها نیاز به ابزارها و فناوریهای پیچیده داریم؟ حل علمیِ مسئله به ما یادآور میشود که ابتدا قوانین علمی باید آموخته شوند. هر سازهی پیچیده و عجیب و غریب در آغاز یک طرح ساده بوده است روی کاغذ. با خواندن این کتاب یاد میگیریم که با وسایلی ساده، روبات و قایق موتوری و فضاپیما بسازیم.
فهرست کتاب
………………………..
سطح ۱
یادداشت آموزگار
۱ ابزار
۲ لولا و دریچه
3 جداسازی
۴ روبات
۵ پل
۶ اسکلتبندی
۷ پروانهی موتور
سطح ۲
۱ پرواز آزمایش
۲ چتر نجات
۳ رسانای الکتریسیته
۴ دستگاه حسگر
۵ چرخدنده و زبانه
۶ کلید و زنگ خطر
۷ پیچ ارشمیدوس
۸ بازوی مکانیکی
"کارا" دختری است در مدرسه که هیچکس او را نمیشناسد، به روزنامهنگاری علاقهمند است و با پشتکار زیاد برای مدرسهاش روزنامهی دیواری تهیه میکند. کارا دقیق و نکتهسنج است و با قلمی روان و بیانعطاف مقالههایش را مینویسد. او در ماجراهای زیادی که برایش رخ میدهد تغییر میکند و طعم محبت را میچشد.
نوجوانان دراین کتاب جذاب و پرکشش – که البته هر خوانندهای را در هر گروه سنی تحتتأثیر قرار میدهد- با حرفهی خبرنگاری و جذابیتها و مشکلات خاص آن آشنا میشوند و معنی تحول درونی و بیرونی افراد مختلفی را که از این حرفه تأثیر میپذیرند، لمس خواهند کرد.
همکاری، همبستگی گروهی، طرح مسائل اجتماعی، انسانی و قانونی از موضوعهایی است که در این کتاب مطرح میشود و در مسیری پیچاپیچ و دلنشین و در نهایت شیوایی، عمق نیات انساندوستانهی نویسنده و مفهومی از رشد و بالندگی را نشان میدهد.
خواندن این کتاب را به تمام عزیزانی که با یک هدف دایمی به دنبال درک متفاوتی از زندگی هستند و به حق انتظار دارند که با خواندن یک اثر، تجربه ای با ارزش برایشان تکرار شود، پیشنهاد می کنیم.
فهرست:
فصل اول : شاگرد جدید دربرابر معلم پیر
فصل دوم: سقف کلاس به هوا پرید
فصل سوم: تاریخ کهن، رمز معاصر
فصل چهارم: معلم گمشده در حومهی شهر پیدا شد
فصل پنجم: تکلیف خانه:سخت اما مهم
فصل ششم: دلیل فشارهای روانی کودکان؟
فصل هفتم: هواداران برای لجاجت با رقیب آماده شدند
فصل هشتم: صف داوطلبان برای خطر
فصل نهم: بوی فعالیتهای مشکوک به مشام میرسد
فصل دهم: تیم جدید کم کم قدرت میگیرد
فصل یازدهم: لرزشهای خفیف نشانهی زلزلهای عظیم
فصل دوازدهم: افزایش فعالیت لطمه نمی زند
فصل سیزدهم: پیشبینی بادهای شدید
فصل چهاردهم: قانون برای همه، همه برای قانون
فصل پانزدهم: داور محکم سوت کشید
فصل شانزدهم: جست و جوی تکهپارهها توسط خدمه نجات
فصل هفدهم: گروه نجات از عهدهی پاکسازی برآمد
فصل هجدهم: سانسور+کامپیوتر=امکان ندارد
فصل نوزدهم: ماه دسامبری گرمتر از معمول
فصل بیستم: تیم خانگی همهچیز را به خطر میاندازد
گفتاری از مترجم:
قصه ما و آقای کلمنتس
چندی پیش من و دوستم تصمیم گرفتیم با هم کتابی ترجمه کنیم. اینور و آنور جستجو کردیم تا اینکه یکی از دوستانمان که در کشور کانادا اقامت داشت کتابی را برای ما از کتابخانهی آنجا به امانت گرفت. کتابدار از کتاب خیلی تعریف کرده بود و گفته بود که کتاب پرفروشی است. نام آن کتاب ژاکت بود. کتاب را خواندیم، از موضوعش خوشمان آمد و آن را ترجمه کردیم. در ضمن همزمان به تحقیق و تفحصی اینترنتی در مورد نویسندهی کتاب پرداختیم. در آن زمان او قریب به چهل کتاب نوشته بود، که بسیاری از آنها از پرفروشترین کتابهای روز بودند. چند تایی از کتابها را تهیه کردیم و هر چه خواندیم بیشتر خوشمان آمد؛ شدیم طرفدار پر و پا قرص نویسنده.
اسم نویسندهی کتاب، "اندرو کلمنتس" بود. "اندرو کلمنتس" نویسندهی داستانهای کودک و نوجوان است و بیشتر کتابهای او در محیط مدرسه و یا در ارتباط با مسایل مدرسه است. کمتر نویسندهای میتواند به خوبی "اندرو" دنیای مدرسه را به تصویر بکشد.
او تا به حال حدود پنجاه کتاب به چاپ رسانده است که از جملهی آنها میتوان به کتاب پرفروش فریندل، خبر لندری، کارنامه، داستان مدرسه، یک هفته در جنگل، پسر بابای مدرسه و ژاکت اشاره کرد.
او داستان فریندل را در سال ۱۹۹۰ نوشت و آن را در ۱۹۹۶ به چاپ رساند. فریندل از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ میلادی، سی و یک جایزه مختلف دریافت کرد. گذشته از آن سی و سه بار نامزد گرفتن جایزه گردید. هشت مورد هم تقدیرنامه و نشان یادبود دریافت کرد.
لازم به ذکر است که تا به حال بیش از ۲۵۰۰۰۰۰ جلد از این کتاب به فروش رفته است؛ خود "اندرو" در مورد این کتاب میگوید: فریندل کتابی است در مورد کشف دنیای واقعی کلمات. کتابی است در مورد آموزش و آموزگاران ارزشمند. کتابی است که از زبان، چگونگی پیدایش آن در اجتماع و افکار سازندهی آن سخن میگوید.
شخصیت اصلی فریندل، نیکلاس آلن، پسری متفاوت و خلاق است. او در کلاس سوم، کلاس خود را به جزیرهای استوایی تبدیل می کند؛ گاهی هم در کلاس صدای توکا از خودش درمیآورد. اما قصهی این کتاب، زمانی اتفاق میافتد که او در کلاس پنجم درس میخواند و به نظر میآید که وقت دردسرسازی او تمام شده است. معلم ادبیات زبان کلاس پنجم، خانم گرینجر است که نگاه بسیار تیزبینی دارد و هیچکس در کلاس او، ازاین نگاه در امان نیست. بدتر این که، او طرفدار پر و پا قرص استفاده از فرهنگ لغت است و این برای نیک بسیار خسته کننده است؛ اما کار با فرهنگ لغت، نیک را به این فکر میاندازد که لغت جدیدی بیافریند. از این لحظه به بعد، خودکار دیگر خودکار نیست، بلکه فریندل است. چیزی طول نمیکشد که فریندل ریشه میدواند، در شهر و در مدرسه. خانم گرینجر و والدین نیک دلشان میخواهد که نیک به این مزخرفات پایان دهد اما حالا دیگر فریندل فقط به نیک تعلق ندارد. همهی کاری که او میتواند بکند این است که عقب بنشیند و ببیند چه پیش میآید…
ترجمهی فریندل برای ما لحظات زیبایی آفرید. گاهی آنچنان به هیجان میآمدیم که از شوق میگریستیم.
دوران قشنگی بود که با نیک زندگی میکردیم وخیلی حیفمان آمد وقتی ترجمهی کتاب تمام شد. خواستیم جانشینی برای نیک پیدا کنیم، رفتیم سراغ کارا در کتاب خبر لندری.
کارا لندری دختریست که در مدرسه روزنامهی دیواری درست میکند؛ زبان تندی دارد و هر آنچه را که ببیند، در موردش خیلی صریح مینویسد تا جایی که خیلیها را میآزارد. معلم او، آقای لارسن، که در ابتدای داستان از شغلش خیلی خسته شده بود، همهی روز به جای درس دادن به روزنامه خواندن میپردازد؛ و کارا، او را به باد انتقاد میگیرد؛ کاری که خیلی از بچههای ما، دلشان میخواهد انجام دهند، اما هزار شاید و باید مانع آن است. خلاصه، داستان به شیوایی جلو میرود و در قالب مناسبات معلم و شاگردی به بچهها، حیطهی آزادی بیان را در عین حفظ حقوق خود و دیگران میآموزد. این بار جایی با آقای لارسن همحسی داشتیم و دلمان برایش میسوخت و زمانی با کارا؛ اما باز ترجمه به پایان رسید و ما دوباره تنها شدیم. خبر لندری، نه فقط برای بچهها، بلکه برای بزرگترها هم جالب و خواندنی است؛ ما که خودمان، درسهای بسیاری از آن گرفتیم.
قصهی شیفتگی ما همچنان ادامه دارد و کتاب بعدیمان کارنامه است که انشاالله بعداً در مورد آن خواهم نوشت. امیدوارم تلاشی که کردیم برای نوجوانانمان مفید واقع شود و در آخر جا دارد که از استاد ع. پاشایی عزیز که ما را در زمینهی چاپ کتابها تشویق و راهنمایی کردند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
مرجان ظریف صنایعی
آذرماه