
بور و نظریه کوانتومی
ورنر هایزنبرگ دانشمند بزرگ فیزیک نظری آلمانی معتقد بود : تاثیر بور بر فیزیک و فیزیکدانان قرن ما بیش از هر کس دیگری حتی انیشتین است. و می بایست حق با هایزنبرگ باشد چون وقت زیادی را در زندگی خود صرف تبادل نظر و مباحثه ی سرسختانه با هردوی آن ها کرده بود. مهم ترین دستاورد بور حل معمای ساختار اتمی با به کار بردن نظریه کوانتومی بود…
۱۲۵,۰۰۰ ریال
انتشارات: دیبایه
زمان انتشار: 1396
تعداد صفحات: 108
-
یک کاسه، یک خرقه توسط: ۳۰,۰۰۰ ریال
ریوکان گفته است:
چه کسی میگوید شعرهای من شعرند؟
شعرهایم شعر نیستند
بعد ازآن که فهمیدی شعرهای من شعر نیستند
آن گاه میتوانیم دربارهی شعر
گفتگو آغاز کنیم
و در خطوط دستنوشتهای که
بر طرح خود نگارهی اوست،
می خوانیم:
چنین نیست
که آرزومند همنشینی با انسانها نباشم
امّا تنها زیستن، برای من راه بهتری است
آن چه از من به ارث میماند چه خواهد بود؟
گلها دربهار ، کوکو درتابستان
و برگهای شنگرفی پا ییزیاسوناری کاواباتای فقید در سخنرانی دریافت جایزهی نوبل خود در ۱۹۶۸، شعر ریوکان را که در بالا آمده است نقل کرده و افزود، ریوکان منتقل کنندهی جوهر و احساسات ژاپن کهن بود.
دایستز ت.سوزوکی در کتاب «ذن و فرهنگ ژاپنی» خود نوشت: «وقتی ریوکان را بشناسیم، صدها هزار ریوکان را در دلهای ژاپنی خواهیم شناخت.»
کاواباتا وسوزوکی هردو احساس میکردند که ریوکان نمایانگر چیز بسیار ویژهای در شخصیت ژاپنی است که برای همهی آنانی که به راستی خواستار شناخت ژاپناند، لازم است. زندگی و شعر این راهب گوشهنشین قرن هجدهمی را مطالعه نمایند.
از دیدگاهی مذهبی نیز ریوکان بی نظیر است. [او] نمونهای عملی از این اندیشهی ذن بودیسم است: به روشنایی رسیدن وآن گاه به جهان بازگشتن با “چهرهای آرام و کلامی نرم”.
او در زندگیاش به راستی دایگو، یعنی “ابله بزرگ” (تخلص ریوکان) بود. کسی که به ورای همهی محدودیتهای ساختگی، یعنی قید و بندهای خود ساختهی بشری رفته است. -
ایران آینده از نگاه سه اندیشمند امروز توسط: ۹۸,۰۰۰ ریال
ایران آینده از نگاه سه اندیشمند امروز
کتاب بنا دارد تا با هدف ترویج مبانی نظری توسعه برای عموم مردم تصویری ارزیابانه از مسائل آینده ایران برای رسیدن به توسعهی پایدار ارائه کند.
هدف این گفتوگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است، به گونهای که بتوان مبانی توسعه را برای عموم بازتر و شفافتر کرد. در گفتوگوها تلاش شده تا از منظر هر شاخه، محورها تحت بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث دربارهی شناخت موانع موجود، همچنین بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایهی انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و ادارهی امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی، هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در این گفتوگوها شهرداد میرزایی مجموعه ای از گفتوگوها را با دکتر رضا منصوری فیزیکدان و از نظریهپردازان توسعهی علمی، دکتر موسا غنینژاد اقتصاددان مسلط به تاریخ و جامعهشناسی ایران، و دکتر حسن عشایری روانشناس و روانپزشک، و مسلط به فرهنگ و رفتارهای اجتماعی در ایران، انجام داده است که هرکدام از زاویهای به موضوع نگریسته و مسائل تحلیل کردهاند.
هنگامی که مسئله توسعه ایران و نیاز به آن مطرح میشود عمدتا نظرات به سمت مبانی اقتصادی آن سمت و سو میگیرد. اما اندیشمندان و دانشوران معاصر ایران فارغ از آن که چقدر در عمل در توسعه، حتا در قالب پیشبرد یک طرح پژوهش دست داشتهاند، موضوع بحثشان چیز دیگری است. آنها برای توسعه علمی کشور نیاز به زیرساختها و برنامههای بلندمدت را اصل میدانند. و به همین دلیل است شاید که تغییر رژیم سیاسی کشور نیز مسائل و موانع پیش روی کشور را عوض نکرده باشد. تهیه دستور کار برای توسعهی ایران، نیازمند درنظر داشتن چه محورهایی است؟ و از چه وجوهی باید مسئله توسعه علمی ایران را بررسی کرد؟ این پرسشها و دیگر موارد موضوع یک دوره گفتگو بودهاست که در نهایت در قالب یک جلد کتاب منتشر شده است.وجوه گفتگوها
موضوع کتاب «ایران آینده»، بیشتر، موانع و معضلاتی است که لزوما سیاسی یا عقیدتی نیستند و چه بسا با خردورزی بتوان آنها را رفع کرد. تجربهی انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که با وجود تغییر رژیم سیاسی در کشور، هنوز مسائل و موانعی پیش روی توسعه است که مستقل از ساختار سیاسی و یا تغییرات مدیریتی همواره وجود داشته و دارد.
هدف این گفتوگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است، به گونهای که بتوان مبانی توسعه را برای عموم بازتر و شفافتر کرد. در گفتوگوها تلاش شده تا از منظر هر شاخه، محورها تحت بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث دربارهی شناخت موانع موجود، همچنین بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایهی انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و ادارهی امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی، هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در این گفتوگوها دکتر رضا منصوری فیزیکدان و از نظریهپردازان توسعهی علمی، دکتر موسا غنینژاد اقتصاددان مسلط به تاریخ و جامعهشناسی ایران، و دکتر حسن عشایری روانشناس و روانپزشک، و مسلط به فرهنگ و رفتارهای اجتماعی در ایران، شرکت داشتهاند که هرکدام از زاویهای به موضوع نگریسته و مسائل تحلیل کردهاند.مبانی اقتصادی یا فرهنگی توسعه
هنگامی که مشکل توسعهنیافتگی ایران مطرح میشود، عمدتا نظرات به سمت مبانی اقتصادی آن سو میگیرد. برخی از اندیشمندان نیاز به زیرساختها و برنامههای بلندمدت را اصل میدانند، برخی دیگر ساختار سیاسی را مانع اصلی میدانند، و حتا برخی با اشاره به دستیابی به برخی فناوریها در صنایع دولتی و یا مقام آوردن در المپیادها ایران را کشوری در حال توسعه تلقی میکنند. موضوع این گفتگوها بیشتر موانع و معضلاتی است که لزوما سیاسی و یا عقیدتی نیستند و چه بسا با خردورزی بتوان آنها را رفع کرد. این مسائل را چگونه باید حل کرد؟ میتوان تصور کرد که ساختار سیاسی از هم امروز همهی امکانات لازم را برای توسعه فراهم سازد، آیا جامعهی علمی و اقتصادی کشور توان به حرکت درآوردن موتور توسعه کشور را دارد؟ در چنین شرایطی نیاز است تا بتوان تولید علم را در جهت توسعه و تولید کالا یا خدمات به کار گرفت. فرآیندی که در آن تولید علم مثلا در جامعهشناسی به تغییر روشی در کنترلهای انتظامی شهرها تبدیل شود، و یا فرآیندی که در آن تولید علم در فیزیک منجر به اختراع و در نهایت فعالسازی خط تولید یک کالا منجر شود، شامل چه مراحلی است؟ و چقدر زمان میبرد تا ما بتوانیم اجرای آن را عملی کنیم؟ تهیه دستور کار برای توسعهی ایران، نیازمند در نظر داشتن چه محورهایی است؟ و از چه وجوهی باید مسئله را بررسی کرد؟
هدف این گفتگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است به گونهای که مبانی توسعه را برای عموم بازتر کند. در گفتگوها تلاش شده است تا از منظر هر شاخه، محورها مورد بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش میشود تا تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث در شناخت موانع موجود، بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده تا ذهنیت تاریخی ما دقیقتر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساختها، نیرو و سرمایه انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و اداره امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده تا به موضوعهای فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در هر شکل یکی از محوریترین بحثها در این میان توسعه علمی ایران بوده است که به نظر میرسد که راه آن از دالان آموزش عالی کشور میگذرد و این توسعه کم و بیش با وجود کمترین ارتباط با ساختار سیاسی بیشترین آسیب را از عدم ثبات و شفافیت سیاسی را دیده است.
آن چه که در طول گفتگوها نمود داشته است همگرایی در آرا است که در طی بحث روند رو به رشدی را دارد. این موضوع را میتوان به عنوان نمونهای از کل جامعه گرفت که نیازمند فضایی باز برای این گفتگوها است.فهرست کتاب
گفتار نخست: ایران امروز
توسعه و مصادیق آن
مفاهیم توسعه / توسعه یا رشد اقتصادی / وجوه توسعه / توسعه، گسترده شدن دامنهی انتخابهای افراد / توسعه، به معنای توانایی حل مسائل یک جامعه / توسعه، متناظر با توانایی بیشتر / توسعه به معنای گسترش امکان تحقق خلاقیتها / استغنا یا مصرف / مدنیت و استفاده از فنآوری / نیاز به سواد عاطفی / توسعهی، فرآیندی متناقض / محیط زیست و تهدیدات / جامعهی آرمانی الزاماً توسعهیافته نیست / وجوه توسعه جداییناپذیر است / توسعهی فرهنگی / اهمیت پرسشگری / اطلاعات الزاماً مساوی فرهنگ نیست / نیاز به سیستم ارزشی سازگار
نماهایی از ایران
جامعهی ما جامعهی همگنی است / منابع طبیعی و ژئوپولیتیکی / نقش نفت / فقرزدایی مشکلی ثانویه / ناهماهنگی سنت همگن و تفکر غرب / تلقی ایرانی از زندگی و توسعه / ایران در ساختار قدرت آیندهی جهان / بـار سنـگین انـدیشهی قبیـلهای / جمعـیت جـوان در جستوجوی هویـت /
قهرمان پروری و تکصدایی / نقش مردم در آیندهی ایران / سازمانهای غیردولتی عامل اصلی توسعه / پرکـولاسیون و به هم پیوستن جزیرهها / آهنگ تغییرات، مثبت است / نقش دولت در کوتاه مدت مهم است / جامعه به سوی همگرایی و همگنی بیشتر میرود / منافع دولت مقدم بر منافع مردم / دولت مانعی برای پیشرفت / مدیران میانی دارندگان منافع قدرت / متدولوژی به جای ایدئولوژی / نظارت بهتر از اعتماد / گرههای فرهنگی و ارزشی / دولتِ خودمرجع
قوتها و فرصتهای ایران
فرصتهای بالقوه و موانع مؤثر / فرصت در ظرف زمانی معنا مییابد / رقابت، محکی برای فرصتها / در همین وضعیت چه میتوان کرد؟ / شمار دانشآموختگان یک فرصت / توان عظیم مهاجران ایرانی در غرب / اهمیت موقعیت جغرافیای سیاسی ایران / همهی مشکلات به حکومت ارتباط ندارد/ اهمیت رفتارهای مستقل از حکومت / ترانزیت، فرصتی کمنظیر / توان صنعت جهانگردی ایران، بیرقیب است
مانعها و تهدیدها
نبود سیستمهای اداری و مدیریتی / گرهی ایدئولوژیک / دولتمداری / منافع متشکل گروهی / اقتصاد کار دولت نیست / حق منتزع از افراد یا شبکهی انسانها وجود ندارد / گذر از بوتهی علمی مدرن / استمرار در برنامه / انتصاب حاکم بهجای مدیر / روشنفکران هیزمکش / مفهوم زمان در تفکر انسان / غرور کاذب ایرانیان / فقدان اندیشمند / آسیبهای سیستم تقلید / لزوم فرزانگی / همآوردی با قدرتهای بزرگ / رقابت یا مشارکت / رقابت، عامل نظارت درونی در سیستمهاست / محافظهکاری / نبود ارزیابی / نبود مسئولیتپذیری فردی / بهانهی تکلیف در پذیرش مدیریت / مناسبتهای قدرت از حق الاهیّت / دوگانگی در رفتار مدیریت / آبشخورهای متعدد در تصمیمات مدیریتی / مفهوم مبهم مصلحت / نبود مبانی نظری برای وجود و نقش و وظایف دولتگفتار دوم: ایران آینده
برنامه
نیاز به برنامهریزی برای کشور بدیهی نیست / نظم سازمانی و نظمهای پیچیدهی چندمرکزی / دولت برای ادارهی خودش به برنامه نیاز دارد / رسیدن به میزان رشد معیّن سالیانه، افسانه است / طرح، برنامهریزی، اجرا و بازخورد / بخشی از جامعه "خودتنظیمبخش" است / نیاز بازار، جایگزین برنامهریزی متمرکز / قدرت سیاسیشان اقتصاد متمرکز را رها نمیکند / مردم هم، قدرت و سرمایه دارند / خصوصیسازی حرکت مهمی در توسعه / مانع دولت تامّه و مالکیتهای اصلی / لزوم سازوکار کنترل دولت از طرف مردم / دولت در خصوصیسازی چهگونه باید خلاف منافع خودش عمل کند؟ / برنامهریزی برای پرورش افراد اندیشمند / اهمیت تقویت ساختارهای مردمی و مدنی / نبود حافظهی اداری / اهمیت استمرار در برنامه / ارزیابی نتایج برنامه / آموزش مدیران / تلقی مدیریت از اطلاعات سازمانی بهعنوان مالکیت شخصی / اداره کردن یا ریاست / استمرار مدیریتهای تخصصی / تخصص یا تعهد / استمرار برنامهها تابعی از استمرار مدیران / ویروس مدیریت
سرمایه
مشکل کشور از جنس سرمایه نیست / سرمایه باید چهگونه از دولت به مردم منتقل شود / مدیریت سرمایه مهمتر از وجود سرمایه است / سرمایهی اجتماعی / ایدئولوژیک و دولتی کردن همه چیز / بیماری قانون درست کردن / توانایی خاص سرمایه / داشتن ثروت در جامعهی ما مذموم است
نیروی انسانی
نیروی انسانی یا سرمایهی انسانی / امکان سلب مالکیت / نقش نظام ترفیع / کمبود نیروی انسانی کارآمد / هیچگاه نیاز کشور را به نیروی انسانی برآورد نکردهایم / نیروی انسانی در سازوکار مناسب رشد میکند / کارآمدی سیاسی ناشی از دو عامل رقابت و سیستم / شناخت نیروی انسانی از توانایی خود و مرزهای جامعه / نیروی انسانی مقلد / نیاز بازار آزاد تعیینکنندهی تخصصهای ضروری است / آموزش عالی و نیازهای آموزشی جامعه / پرورش نیروهای کیفی / توسعهی آموزش عالی به کمک بخش خصوصی / تمرکززدایی از آموزش عالی / اهمیت آموزش عمومی / اثرگذاری بر فرهنگ عمومی / همآموزی / اهمیت آموزش ابتدایی و پیش از دبستان / آموزش مهارتهای اجتماعی / دوگانگی رفتار خانواده و رفتار اجتماع /
ساختار مدیریت و دولت
دولت، پدیدهای مجزای از مردم نیست / دولت، بازتابدهندهی خواستههای تلویحی و فرهنگ عمومی مردم / هر نفر، نفر است و بقیه دولت / حاکمان یا حکمپذیری؟ / مهارت قدرت با اپوزیسیون / دموکراسی، نسبت ۵۱ به ۴۹ درصد آراست / تعبیر دموکراسی به معنای پشتیبانی مردم / تعدد مراکز قدرت / تبدیل اقتدار به سلطهگری / مدیران انتخابی، انتصابی و اکتسابی / ارزیابی پیشینهی مدیر / شیوههای مدیریت در ایران / حشو اطلاعات در مدیریت
فرهنگ و رفتارهای اجتماعی
نقش ملّیت در توسعه / تاًکید بر ملّیت ایرانی / قلمرو و احساس تعلق به سرزمین / ملیت، مغایر با رشد نیست / ملیت، نفی جهانی شدن و همزیستی جهانی نیست / جهانی شدن از یاد بردن فرهنگها نیست / احساس تعلق / تنوع و گوناگونی: عامل غنا، رشد و شکوفایی / هویت، یک جنبهی متناقض و پیچیده / سازگاری هویت با دنیای جدید / توسعه بدون شناخت هویت، سخت میشود / سازوکار جبرانی و هویتگریزی / علمباوری / نشناختن علم در معنای نوین آن / ترویج علم و تفکر علمی / علم، یک فرآیند است / ترویج علم کافی، تولید علم لازم / نظریهی علمی باید تکرارپذیر باشد / نقش جماعت علمی / دانش، نتیجهی علم در مقطعی از زمان است / جامعه ما در علمِ خودش پدیدهی شک را ندارد / آموزش و پرورش علم محور / تفکر مدرن و اندیشهی استدلالی / حقیقت علمی و فرضیهها / بومی شدن علم / نقش فرهنگ و خانوادهی ایرانی
توسعهی علمی
شرکت در فرآیند تولید علم / آموزش و پرورش الزاما گام اول نیست / آغاز از دانشگاه برای تولید علم / آموزش رسمی یا غیررسمی / یادگیری پنهان / دانش ضمنی / آموزش ساختارگرایانه / شناخت عصاره و بنیاد / دانشگاههای غیر مولّد / سیاسی شدن فرهنگ و دانش / نقش جامعهی علمی و دانشگاهی در هدایت کشور / تعیین نسبت و ارتباط جامعه با علم / اهمیت هنر / ارتباط علمی با دنیای علم / روششناسی جامعهی علمی و فرهنگی ما چیست؟ / عوض شدن بینشها / تنها عشق لازم است -
گفتمان و حقیقت توسط: ۲۰۰,۰۰۰ ریال
کتابی که پیش روی شما است موضوعش پرسمان حقیقتگویی است، تبارشناسی نیاز و اضطرار بیان حقیقت.
آشنایی مترجم با آن برمیگردد به سالها پیش، به همان روزهایی که میشل فُوکو آنها را در ماههای آخر پائیز سال ۱۹۸۳ میلادی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، در سمیناری ایراد میکرد. مترجم آن روزها در برکلی بود (بی آنکه اصلاً گمان برد که عمرش را در این شهر و در حاشیه این دانشگاه سپری خواهد کرد)، و داشت روی رسالهی دکتریش کار میکرد؛ و، آنچنان که افتد و دانی، هر روز از صبح، هنوز درهای کتابخانهی اصلی دانشگاه بازنشده، دم در کتابخانه بود، و اغلب هم آخرین کسی بود که مأموران بستن کتابخانه، با آن لبخندی که علامت تجاری آمریکائیها است، او را از کتابخانه به محوّطهی شبگرفتهی دانشگاه جارو میکردند. همّ آن دانشجو، مثل اغلب همعصرانش، فهمیدن جهان بود به عنوان پدیدهای اساساً اقتصادی-سیاسی، و آنچه فُوکو داشت و میگفت در راستای چنین فهمشی به آسانی جای نمیگرفت، و برای همین نیز وقتی از دوستی شنید که متفکّر بزرگ فرانسویالاصل میشل فُوکو، در دانشگاه است و سرگرم گرداندن یک سمینار در باب حقیقتگویی (parrhesia) – و اینکه چرا و چگونه کسانی پیدا میشوند که باید بایستند و حقیقت را رُک و پوستکنده رو در روی قدرت حتا به بهای جانشان بگویند – این مطلب یادش ماند، امّا با اینکه کِرم سیاسی داشت و عشق آزادی، هیجانزدهاش نکرد، و وقتی نیز آن دوست اصرار کرد که بروند و سر درس فُوکو بنشینند شوق و شوری نشان نداد. بدینگونه بود کلّ ماجرا، و خلاصه، خاطرهاش از آن روز، مثل اغلب خاطراتش از آن روزگار، که درد هجران در آن تازه بود و تهدید اجبار به گذران عمر در غربت خَلِش بیرحم خاری نورس را داشت، گنگ و نارسا است، به گونهای که مترجم هم اکنون هرچه زور میزند به یاد نمیتواند بیاورد که آن دوست که بود، و تنها چیزی که به یاد میآورد این است که به نحوی، یکی-دوباری شاید، سر درس فُوکو حاضر شده است؛ و بنابه هر دلیلی از همان زمان چیزهایی از رئوس مطالب آن درس میدانسته است، و اینها نیز همه پس از آن است که یک باری فُوکو را، با آن جثّهی ریز، و سر طاس، و ملایمت در گفتار، شاید در یکی از ماههای بهار همان سال، هنگام سخنرانی دیده بوده است، و به دنبال آن روزی در دانشگاه، و شاید در هنگام ورود به، یا خروج از، کتابخانهی اصلی دانشگاه، که لنگرگاه روزانهی فُوکو نیز بود، در حوالی ظهری، با او برخورده بوده است و چند کلامی با هم رد و بدل کرده بودهاند در باب ایران و انقلابی که هنوز ردّ آن تازه بود. -
معماری علم در ایران توسط: ۵۸,۰۰۰ ریال
کتاب این موضوع را دنبال میکند که در مواجهه با دنیای مدرن باید توجه داشته باشیم که علم بهمعنای نوین آن با مفهوم علم آنگونه که ما در ایران، و بقیه کشورهای اسلامی استنباط میکنیم تفاوتهای اساسی دارد. مفهوم علم برای ما با تاریخ تحولات تاریخی، بهویژه تحول مفهوم مدرسه بعد از تأسیس نظامیهها، بهگونهای عجین شده است که تفکیک آن از مفهوم علوم دینی و روشهای آن بهسختی امکانپذیر است. این خلط مفهومی، یا عدم درک مفهوم نوین علم، و نیز شرایط تاریخی کشورهای اسلامی، موجب بروز حرکتهایی بهدفاع از مفهوم جدیدی از علم دینی شده است. با تفکیک دو مفهوم علم دینی انحصاری و علم دینی تخصیصی میتوان مرز این مفهومبندی جدید را روشن کرد. مفهوم علم دینی تخصیصی مغایرتی با مفهوم علم نوین ندارد، اما مفهوم علم دینی انحصاری نقیض مفهوم علم نوین است و باید به این تناقض توجه کرد.
نویسنده میگوید ساختمان یا ساختار علمی ایران نه تنها رفعتی ندارد که، تلی بیشکل است. هنوز فاصله ما از ساختمانی رفیع برای علم ایران آن چنان زیاد است که وحشت و گاهی افسردگی میآفریند. گامهای کنونی ما، به خصوص آگاهی از گامها و نیز آگاهی برای برداشتن گامهایی دیگر بسیار تعیین کننده است. راست کردن خشت کج ساده نخواهد بود، پس خوب است هر چه بیشتر به گامهای کنونی خودمان در جهت توسعه علمی توجه کنیم.
در بخشهایی از کتاب آمده است:
هیچکدام از کشورهای اسلامی، پس از حدود ۲۰۰ سال آشنایی با غرب، هنوز نتوانسته است از سد عقبماندگی عبور کند و بهعنوان کشوری پیشرفته بهجمع پرچمداران توسعۀ اقتصادی، علمی، و فنی بپیوندد. این اندیشه که عاملی ویژه در اسلام و فرهنگ کشورهای اسلامی باید باعث این رکود و درجازدگی کشورهای اسلامی شده باشد هیچگاه از ذهنها زدوده نشده است. هنگامیکه انگلیس کوشید مدرسه و آموزش بهسبک نوین را در هند بهراه اندازد جامعۀ هندوها آن را بهراحتی و بهسرعت پذیرفت اما جامعه مسلمانان بهشدت مخالفت کرد. حدود ۸۰۰۰ روحانی با امضای طوماری مخالفت خود را رسماً ابراز کردند.
باتوجه به چهار دوره تاریخی پس از خردگرایی قرنهای اولیۀ هجری، یعنی دورههای نادیدهانگاری، بهت، خودیافت، و آگاهی میخواهم توضیح دهم چرا مفهوم غالب علم در جوامع اسلامی هنوز مفهوم علم عجینشده با مفهوم دین است و همین مفهوم سنتی باعث مقاومت درمقابل تغییرات و تحولات میشود.مفهوم غالب علم در جوامع اسلامی
در جوامع اسلامی، از جمله ایران، علم در یکی از چهار مفهوم زیر درک میشود:
علوم دینی سنتی که درحوزهها تدریس میشود؛ علوم طبیعی سنتی که بههنگام تأسیس دارالفنون هنوز زنده بود و هماکنون مردم ما کمابیش ویژگیهای آن را، که با فرهنگمان عجین شده است، همان ویژگیهای علوم جدید تصور میکنند؛ علم یا دانش، بهمعنای مجموعهای از دانستههای روز دنیا که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از آن به ایران منتقل شد. در این مفهوم، نقل یک برش تاریخی از فرآیند علم عین علم تلقی میشود. هماکنون نیز این مفهوم در ایران کمابیش رایج .ست؛
علم در مفهوم مدرن آن که یک فرآیند است و نتیجۀ آن دانش یا معرفت علمی است. مشارکت در این فرآیند امری است بسیار پیچیده که آشنایی ما ایرانیان با آن بسیار کوتاه است و عمدتاً بعد از جنگ تحمیلی شروع شده است. بنابراین مردم ما با این مفهوم هنوز بسیار بیگانه هستند و دانشگاهها و پژوهشگاههای ما نیز هنوز برمبنای این مفهوم اداره نمیشوند.
رایجترین مفهوم علم، ترکیبی است از مفهوم ۱ بهانضمام بعضی دادههای دانش قدیم یا جدید. هنوز لفظ عالِم در ذهن فارسیزبانان نه یک دانشگر یا دانشمند علوم طبیعی، بلکه یک متخصص علوم دین را تداعی میکند. بههنگام وصف کسی که اهل علم است از الفاظی نظیر درسخوانده و اهل کتاب استفاده میکنیم. کسی که در راه علم گام برمیدارد "درس میخواند". نفس فعل خواندن نشان میدهد ما علم را موجودی مکتوب در کتابها میدانیم که باید "خوانده شود" یا "حفظ شود". بیجهت نیست که نظام آموزش و پرورش ما، حتی آموزش دانشگاهی ما، بر خواندن و حفظ کردن پایهگذاری شده است. در این میان اثری از مفاهیمی مانند خلاقیت، تولید، ابداع، و ابتکار نیست. این مفهوم رایج بسیار ریشه دارد و برمیگردد به سنت نظامیهها و مدارس علمیه قدیم. این مدارس نقش دانشگاهها را تا دوران جدید در جوامع اسلامی بازی میکردند. گرچه در قرن ششم و هفتم هجری آموزش علوم طبیعی و ریاضی بهصورت جزئی از برنامه مدارس دینی درآمد و نهادینه شد، و از تیول دربار یا حامیان مالدار درآمد، همین امر بنابه شرایط تاریخی منجر به رکود این علوم و ادغام مفهوم علم در علم دین شد. در دوران خردگریزی و نادیدهانگاری مفهوم علم نافع درمقابل علمِ ضار حاکم شد. تعریف علم نافع را نباید با مفهوم نوین علم نوع ۲یکی گرفت. علم نافع در سنت ما دانشی بود که مورد نیاز بیواسطه علم دین بود مانند قدری ریاضیات و نجوم، و این با مباحث سه دهه اخیر در ماهیت علم و دانشگاه بسیار متفاوت است.
تأسیس نظامیهها روشنگری و خردگرایی اسلامی را بهتعطیلی کشاند. شاخص این دوران، چه بهلحاظ حجیت علمی و چه بهلحاظ تأثیرگذاری مستقیم در نظامیهها، غزالی است.
غزالی را باید مؤسس علم دین، که تا به امروز در مفهوم علم در تمام جوامع اسلامی تعیینکننده بوده است، دانست. علم و آموزش آن پس از غزالی به آموزش علم دین، که عمدتاً آموزش مکتوبات است، منحصر شد. بیجهت نیست ما هنوز عالم را، نه دانشگر و دانشمند علوم طبیعی یا علوم انسانی، بلکه متخصص علم دین یا روحانی میدانیم. این مفهوم علم هم آموزش علوم طبیعی و رشد آن را در جوامع اسلامی مختل کرد و هم پذیرش علیت را، که مبنای هر تلاشی برای خلاقیت علمی است، مخدوش کرد.
علاوهبر این، درهمتافتگی علم با علم دین، مانع ناسوتگرایی علم و تقدسزدایی از آن شد. علم، چون کمابیش همان علم دین بود که با دین یکی انگاشته میشد، مقدس شد. طبیعی است که امر قدسی نقدپذیر نیست. پس طبیعی بود که جامعه ما، و همه جوامع اسلامی، علوم ناسوتی جدید را نپذیرند و بهتبع آن با مدرنیت مقابله کنند.درجازدگی و تحول در جوامع اسلامی
یکی از دلایل درجازدگی جوامع اسلامی، پس از حدود ۲۰۰ سال آشنایی با غرب و تحولات صنعتی دنیا، همین عجینشدن علم با دین است. دین، بنابه تعریف، کمتر دستخوش تحول میشود و تحولگریز است. درصورتیکه علم نوین بر تحول، بهزبان نیوتونی بر دینامیک، مبتنی است. دین به خلاقیت وابسته نیست و به آن نیاز ندارد، اما علم نوین عین خلاقیت است. خلاقیت در علم نوین تحولات اجتماعی بههمراه دارد که روی رفتار دینی تأثیر میگذارد، بدون آنکه بخواهد آن را نفی کند. تأثیر علم بر دین از نوع آفرینش ارزشهای ثانویه یا طرد آنهاست.
جوامع اسلامی، چون مفهوم منسوخ علم عجینشده در علم دین در آنها رایج است، از پذیرش دانش، دانستهها، و دادههای علم نوین پرهیز ندارد، زیرا که پذیرش دادهها بهمعنی پذیرش علم و آزاداندیشی و خلاقیتِ لازمه آن نیست و تعارضی با علمِ دین ندارد. بههمین دلیل در جوامع اسلامی کمتر با نجوم و زیستشناسی نوین آنگونه مخالفت شده است که ما در جوامع غربی، بهخصوص در ایالات متحده، شاهد آن هستیم.
مفهوم تحول و دینامیک، درک و فرمولبندی آن، با نیوتون شروع میشود. مفهوم زمان در علم و "مهار کردن" آن در معادلات دینامیک به درک جدیدی از تحول در اجتماع نوین منجر شده است که جوامع اسلامی فاقد آن است. مصداقهای فراوانی از این عدم درک مفهوم زمان و تقطیع زمان، در رفتار ما مسلمانان مشاهده میشود که نظیر مفهوم زمان در جوامع کشاورزی و پیشصنعتی است. بهخصوص در امر مدیریت این مصداقها فراوانند. واقعانگاری خیال و یکی انگاشتن قوه و فعل، که بهشدّت در جوامع اسلامی رایج است، ناشی از همین عدم درک زمان و تحول در علم نوین و جوامع نوین مبتنی بر این علم است. این عدم درک زمان تناظر واضحی دارد با مفهوم علمِ یکیشده با الهیئت.
در اروپا از یکطرف مفهوم علم نیوتونی و از طرف دیگر مفهوم قدرت مطلق بِیکنی همسو شدند و تحولات قرن هجدهم به بعد اروپا را بهوجود آوردند. همزمان در ایران، و دیگر کشورهای اسلامی، علم بهمعنی الهیئت بدون تحول و نیز علم سیاست از نوع روزبهان خنجی اصفهانی دست به دست یکدیگر دادند و باتوجه به سبک حکومت اقوام ترک و مغول، مانع رشد هرگونه تفکری شدند که میتوانست منجر به تحول بشود. این تفکر سیاسی همراه با مفهوم منسوخِ علم زمینهسازِ رکود در جوامع اسلامی شد که این روند هنوز خاتمه نیافته است.مصداقهای تمایز میان مفهوم نوین علم و مفهوم سنتی علم
پیچیدگیهای تحول علمی در سیصد سال اخیر از یک طرف، رشد علم در پنج قرن اول بعد از هجرت و جاافتادگی مفهوم علم در تمدن اسلامی از طرف دیگر، تطبیق دو مفهوم علم نوین و سنتی، و بهتبع آن درک دنیای مدرن را در جوامع اسلامی بسیار مشکل و کند کرده است. بههمین دلیل پذیرش مصداقهای تمایز این دو مفهوم با موانع پیچیدۀ روانشناسی اجتماعی در جهان اسلام مواجه میشود. اما برای توسعه کشورهای اسلامی، خروج از عقبماندگی تاریخی، پیوستن به غافله جهانی، و بازیگر شدن در این دنیای پیچیده گریزی نیست مگر مطرح کردن این مصداقها، تأمل در مورد آنها، و عبور از سد روانی موجود. در این بخش به بعضی از این مصداقها میپردازم.ارتباط مفهوم علم سنتی با علم دین و علم دینی
پیشتر علم سنتی را تعریف کردم. در مفهوم علم دین هم ابهام کمتری وجود دارد؛ گرچه علم دین بهمرور در چند قرن اول بعد از هجرت بهوجود آمد و تاکنون در درون خود تحولاتی را پشتسر گذاشته است، اما هنوز میتوان در سطح مورد بحث ما از آن بهعنوان نوعی علم یاد کرد که بهنسبت خوشتعریف است. توجه کنید که اگر تاکنون از مفهوم علم سنتی صحبت کردم منظور من علم دین نبود، بلکه عجین شدن این دو در یک فرآیند تاریخی و بهصورتی منحصر بهفرد بوده است که ناشی از برداشتی انحصاری از علم در بعضی از دورههای تاریخ ما در گستره جهان اسلام است.
لفظ دیگری، که تاریخ کوتاهی دارد و باید آن را ناشی از تحولات تاریخی کشورهای اسلامی در چند دهه اخیر دانست، لفظ علم دینی است. گرچه تعریف یکتا و پذیرفتهشدهای از مفهوم علم دینی در نوشتارهای مرتبط وجود ندارد، همگی این تعریفها فصل مشترکی دارند: علم مبتنی بر الهیئت، که در بحث ما منظور الهیئت اسلامی است. علم سنتی مظاهری داشته است که میتوان آن را از جمله مخاطرات علم دینی دانست، گرچه این مخاطرات الزامآور نیست. چون تاکنون علم دینی نداشتهایم توجه به این مخاطرات برای آینده اهمیت دارد. توجه داشته باشیم که علم در چند قرن اول هجری، که رونق بینظیری در جوامع اسلامی یافت، مصداق علم دینی نیست. شکی نیست که پویائی این علم بهدلیل اسلام و رشد آن در جوامع مختلف در قرنهای اول هجری بود؛ شکی هم نیست که این علم، علم دوران طلائی اسلام، علم دینی، بهتعریفی که در بالا ذکر کردم، نبوده است؛ شکی هم نیست که دانشمندان آن دوران توجه به الهیئت داشتهاند، اما علم آنها مبتنیبر الهیئت نبوده است. رویدادهای بعد از تأسیس نظامیهها همگی حکایت از غیردینی بودن علم آنها دارد. بنابراین مفهوم و واژه علم دینی را باید مفهوم و ترکیبی نوین دانست که شناخت و بحث درخصوص آن مفید است و منجربه شناخت بهتر مفهوم نوین علم میشود.علم و هدف آن
واژههای علم نافع و علم ضار در فرهنگ ما، و مفهوم علم نافع در کاربرد نوین آن، همگی حکایت از آن دارد که بعضیها برای علم هدف قائلاند. عدهای هم هدف از علم را شناختِ حقیقت میدانند، یا فهم و تفسیر امور یا طبیعت. علم دینی هم هدف از علم را تقرب به پروردگار میداند. اما واقعیت این است که علم نوین، بهعنوان یک حرفه، هدف ندارد؛ همانگونه که در مورد هر حرفهای دیگر چنین است. البته هرکس شاغل در یک حرفه ممکن است یک یا چند هدف داشته باشد، اما این اهداف را نمیتوان هدف آن حرفه تلقی کرد. تاجر ممکن است هدفش این باشد که به امور بازرگانی خودش رونق بیشتری ببخشد، همانگونه که اهل علم نوین، دانشگران، هم میکوشند پیشرفت کنند و اعتبار بیشتری کسب کنند. اینگونه اهداف کاملاً فردی است و منطبق است بر نیاز انسان به افزایش منافع خودش. اتحادیههای اصناف ممکن است اهدافی را اعلام کنند، اما این هدفها، هدف آن حرفه نیستند. مثلاً توجه به منافع کارگران، یا کاهش مالیات تجار، یا پیگیری قوانینی برای رشد بازرگانی خصوصی میتواند از اهداف اتحادیهها باشد. همانگونه که انجمنهای علمی هم اهداف مشابهی دارند، اما علم بهخودی خود، بهعنوان یک حرفه برای هر دانشگر، یا بهعنوان یک فعالیت اجتماعی، هدف ندارد. در میان انسانها کسانی هستند که بهدلایل گوناگون بهسمت فعالیت علمی کشانده میشوند، ازجمله انگیزه دانشمند شدن در بعضی جوانان، شبیه به انگیزۀ فوتبالیست شدن بعضی جوانان در نتیجۀ دیدن مسابقات فوتبال و تشویق مردم است؛ این انگیزههای فردی را گاهی ما انگیزه و هدف علم تلقی میکنیم. این تلقی شبیه به این است که هدف از تجارت را افزایش سرمایه بدانیم. اما توجه داشته باشیم که هدف تاجر با هدف تجارت متفاوت است.
انسانها بهطور طبیعی، بهدنبال علائق خود، حرفهای را انتخاب میکنند. یکی از این حرفههای نوین دانشگری یا علم نوین است. بسیاری از دانشگران جوان، اگر نه همه، در درجۀ اول بهدنبال امنیت شغلی هستند و سپس شاید بهدنبال کشف حقایق. پیچیدگی حرفۀ نوین دانشگری بهگونهای است که سئوال از هدف آن بیمورد است و این سئوال تناسبی با این پدیده پیچیده اجتماعی ندارد. -
گلستان سعدی توسط: ۱۵۰,۰۰۰ ریال
پارگراف ابتدایی مقدمهی محمد علی فروغی، توضیحی کافی دربارهی اهمیت گلستان دست میدهد. کتابی که تا به امروز یگانه و جاودانه برقرار مانده است.
"ارجمندترین کتاب نظم فارسی شاهنامه است و زیباترین کتاب نثر گلستان سعدی…"
در دیباچهی گلستان شرح کوتاهی است از سعدی شیرازی در بیان انگیزهی نوشتن این کتاب. سعدی میگوید:
"شبی سخت پریشان و دلفگار بودم و حس میکردم که عمرم را تلف کردهام. پس بر آن شدم که از آن پس گوشهای بنشینم و پریشان نگویم. تا این که دوست نزدیکی به دیدارم آمد و موضوع را دریافت و مرا قانع کرد که نباید دست از کار بشویم. سپس با او به گردش رفتیم و شب را در بوستانی روز کردیم و همان جا از من قول گرفت که این کتاب را بنویسم".
آیا سعدی با این توضیح میخواسته عذری برای نگارش کتاباش بیاورد؟ یا داستان زادهی تخیل اوست؟
به هر حال چیزی که روشن است وجود و حضور این کتاب ارزشمند در تاریخ ادبیات فارسی است که تا به امروز استوار و تکرار ناشدنی برقرار است.
و حالا در زمستان ۱۳۹۱ چاپ جیبی گلستان سعدی توسط انتشارات دیبایه بهاری را آرزو می کند که این اثر ارزشمند ادبیات ما با این قطع و اندازه بیش از پیش بتواند همراهمان باشد و یاریمان دهد. کتابی که شاید کاربردیترین کتاب ادبیات کلاسیک ایران زمین باشد. گلستانی که برای امروزمان نیز مفید و مورد استفاده است. گلستانی که هنوز سبز است و پایدار.
امید که توانسته باشیم با چاپ گلستان سعدی با این شکل و شمایل کاری در شان این شاعر پر آوازهی سرزمینمان کرده باشیم.
باشد که خوانده شود و همراهیمان کند این شاعر عشق و زندگی. هردم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
تا به حال دیدگاهی ثبت نشده است.