معماری علم در ایران
کتاب این موضوع را دنبال میکند که در مواجهه با دنیای مدرن باید توجه داشته باشیم که علم بهمعنای نوین آن با مفهوم علم آنگونه که ما در ایران، و بقیه کشورهای اسلامی استنباط میکنیم تفاوتهای اساسی دارد. مفهوم علم برای ما با تاریخ تحولات تاریخی، بهویژه تحول مفهوم مدرسه بعد از تأسیس نظامیهها، بهگونهای عجین شده است که تفکیک آن از مفهوم علوم دینی و روشهای آن بهسختی امکانپذیر است. این خلط مفهومی، یا عدم درک مفهوم نوین علم، و نیز شرایط تاریخی کشورهای اسلامی، موجب بروز حرکتهایی بهدفاع از مفهوم جدیدی از علم دینی شده است. با تفکیک دو مفهوم علم دینی انحصاری و علم دینی تخصیصی میتوان مرز این مفهومبندی جدید را روشن کرد. مفهوم علم دینی تخصیصی مغایرتی با مفهوم علم نوین ندارد، اما مفهوم علم دینی انحصاری نقیض مفهوم علم نوین است و باید به این تناقض توجه کرد.
۵۸,۰۰۰ ریال
ناموجود
کتاب این موضوع را دنبال میکند که در مواجهه با دنیای مدرن باید توجه داشته باشیم که علم بهمعنای نوین آن با مفهوم علم آنگونه که ما در ایران، و بقیة کشورهای اسلامی استنباط میکنیم تفاوتهای اساسی دارد. مفهوم علم برای ما با تاریخ تحولات تاریخی، بهویژه تحول مفهوم مدرسه بعد از تأسیس نظامیهها، بهگونهای عجین شده است که تفکیک آن از مفهوم علوم دینی و روشهای آن بهسختی امکانپذیر است. این خلط مفهومی، یا عدم درک مفهوم نوین علم، و نیز شرایط تاریخی کشورهای اسلامی، موجب بروز حرکتهایی بهدفاع از مفهوم جدیدی از علم دینی شده است. با تفکیک دو مفهوم علم دینی انحصاری و علم دینی تخصیصی میتوان مرز این مفهومبندی جدید را روشن کرد. مفهوم علم دینی تخصیصی مغایرتی با مفهوم علم نوین ندارد، اما مفهوم علم دینی انحصاری نقیض مفهوم علم نوین است و باید به این تناقض توجه کرد.
نویسنده میگوید ساختمان یا ساختار علمی ایران نه تنها رفعتی ندارد که، تلی بیشکل است. هنوز فاصله ما از ساختمانی رفیع برای علم ایران آن چنان زیاد است که وحشت و گاهی افسردگی میآفریند. گامهای کنونی ما، به خصوص آگاهی از گامها و نیز آگاهی برای برداشتن گامهایی دیگر بسیار تعیین کننده است. راست کردن خشت کج ساده نخواهد بود، پس خوب است هر چه بیشتر به گامهای کنونی خودمان در جهت توسعه علمی توجه کنیم.
در بخشهایی از کتاب آمده است:
هیچکدام از کشورهای اسلامی، پس از حدود 200 سال آشنایی با غرب، هنوز نتوانسته است از سد عقبماندگی عبور کند و بهعنوان کشوری پیشرفته بهجمع پرچمداران توسعۀ اقتصادی، علمی، و فنی بپیوندد. این اندیشه که عاملی ویژه در اسلام و فرهنگ کشورهای اسلامی باید باعث این رکود و درجازدگی کشورهای اسلامی شده باشد هیچگاه از ذهنها زدوده نشده است. هنگامیکه انگلیس کوشید مدرسه و آموزش بهسبک نوین را در هند بهراه اندازد جامعۀ هندوها آن را بهراحتی و بهسرعت پذیرفت اما جامعة مسلمانان بهشدت مخالفت کرد. حدود 8000 روحانی با امضای طوماری مخالفت خود را رسماً ابراز کردند.
باتوجه به چهار دورة تاریخی پس از خردگرایی قرنهای اولیۀ هجری، یعنی دورههای نادیدهانگاری، بهت، خودیافت، و آگاهی میخواهم توضیح دهم چرا مفهوم غالب علم در جوامع اسلامی هنوز مفهوم علم عجینشده با مفهوم دین است و همین مفهوم سنتی باعث مقاومت درمقابل تغییرات و تحولات میشود.
مفهوم غالب علم در جوامع اسلامی
در جوامع اسلامی، از جمله ایران، علم در یکی از چهار مفهوم زیر درک میشود:
علوم دینی سنتی که درحوزهها تدریس میشود؛ علوم طبیعی سنتی که بههنگام تأسیس دارالفنون هنوز زنده بود و هماکنون مردم ما کمابیش ویژگیهای آن را، که با فرهنگمان عجین شده است، همان ویژگیهای علوم جدید تصور میکنند؛ علم یا دانش، بهمعنای مجموعهای از دانستههای روز دنیا که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از آن به ایران منتقل شد. در این مفهوم، نقل یک برش تاریخی از فرآیند علم عین علم تلقی میشود. هماکنون نیز این مفهوم در ایران کمابیش رایج .ست؛
علم در مفهوم مدرن آن که یک فرآیند است و نتیجۀ آن دانش یا معرفت علمی است. مشارکت در این فرآیند امری است بسیار پیچیده که آشنایی ما ایرانیان با آن بسیار کوتاه است و عمدتاً بعد از جنگ تحمیلی شروع شده است. بنابراین مردم ما با این مفهوم هنوز بسیار بیگانه هستند و دانشگاهها و پژوهشگاههای ما نیز هنوز برمبنای این مفهوم اداره نمیشوند.
رایجترین مفهوم علم، ترکیبی است از مفهوم 1 بهانضمام بعضی دادههای دانش قدیم یا جدید. هنوز لفظ عالِم در ذهن فارسیزبانان نه یک دانشگر یا دانشمند علوم طبیعی، بلکه یک متخصص علوم دین را تداعی میکند. بههنگام وصف کسی که اهل علم است از الفاظی نظیر درسخوانده و اهل کتاب استفاده میکنیم. کسی که در راه علم گام برمیدارد "درس میخواند". نفس فعل خواندن نشان میدهد ما علم را موجودی مکتوب در کتابها میدانیم که باید "خوانده شود" یا "حفظ شود". بیجهت نیست که نظام آموزش و پرورش ما، حتی آموزش دانشگاهی ما، بر خواندن و حفظ کردن پایهگذاری شده است. در این میان اثری از مفاهیمی مانند خلاقیت، تولید، ابداع، و ابتکار نیست. این مفهوم رایج بسیار ریشه دارد و برمیگردد به سنت نظامیهها و مدارس علمیة قدیم. این مدارس نقش دانشگاهها را تا دوران جدید در جوامع اسلامی بازی میکردند. گرچه در قرن ششم و هفتم هجری آموزش علوم طبیعی و ریاضی بهصورت جزئی از برنامة مدارس دینی درآمد و نهادینه شد، و از تیول دربار یا حامیان مالدار درآمد، همین امر بنابه شرایط تاریخی منجر به رکود این علوم و ادغام مفهوم علم در علم دین شد. در دوران خردگریزی و نادیدهانگاری مفهوم علم نافع درمقابل علمِ ضار حاکم شد. تعریف علم نافع را نباید با مفهوم نوین علم نوع 2یکی گرفت. علم نافع در سنت ما دانشی بود که مورد نیاز بیواسطة علم دین بود مانند قدری ریاضیات و نجوم، و این با مباحث سه دهة اخیر در ماهیت علم و دانشگاه بسیار متفاوت است.
تأسیس نظامیهها روشنگری و خردگرایی اسلامی را بهتعطیلی کشاند. شاخص این دوران، چه بهلحاظ حجیت علمی و چه بهلحاظ تأثیرگذاری مستقیم در نظامیهها، غزالی است.
غزالی را باید مؤسس علم دین، که تا به امروز در مفهوم علم در تمام جوامع اسلامی تعیینکننده بوده است، دانست. علم و آموزش آن پس از غزالی به آموزش علم دین، که عمدتاً آموزش مکتوبات است، منحصر شد. بیجهت نیست ما هنوز عالم را، نه دانشگر و دانشمند علوم طبیعی یا علوم انسانی، بلکه متخصص علم دین یا روحانی میدانیم. این مفهوم علم هم آموزش علوم طبیعی و رشد آن را در جوامع اسلامی مختل کرد و هم پذیرش علیت را، که مبنای هر تلاشی برای خلاقیت علمی است، مخدوش کرد.
علاوهبر این، درهمتافتگی علم با علم دین، مانع ناسوتگرایی علم و تقدسزدایی از آن شد. علم، چون کمابیش همان علم دین بود که با دین یکی انگاشته میشد، مقدس شد. طبیعی است که امر قدسی نقدپذیر نیست. پس طبیعی بود که جامعة ما، و همة جوامع اسلامی، علوم ناسوتی جدید را نپذیرند و بهتبع آن با مدرنیت مقابله کنند.
درجازدگی و تحول در جوامع اسلامی
یکی از دلایل درجازدگی جوامع اسلامی، پس از حدود 200 سال آشنایی با غرب و تحولات صنعتی دنیا، همین عجینشدن علم با دین است. دین، بنابه تعریف، کمتر دستخوش تحول میشود و تحولگریز است. درصورتیکه علم نوین بر تحول، بهزبان نیوتونی بر دینامیک، مبتنی است. دین به خلاقیت وابسته نیست و به آن نیاز ندارد، اما علم نوین عین خلاقیت است. خلاقیت در علم نوین تحولات اجتماعی بههمراه دارد که روی رفتار دینی تأثیر میگذارد، بدون آنکه بخواهد آن را نفی کند. تأثیر علم بر دین از نوع آفرینش ارزشهای ثانویه یا طرد آنهاست.
جوامع اسلامی، چون مفهوم منسوخ علم عجینشده در علم دین در آنها رایج است، از پذیرش دانش، دانستهها، و دادههای علم نوین پرهیز ندارد، زیرا که پذیرش دادهها بهمعنی پذیرش علم و آزاداندیشی و خلاقیتِ لازمة آن نیست و تعارضی با علمِ دین ندارد. بههمین دلیل در جوامع اسلامی کمتر با نجوم و زیستشناسی نوین آنگونه مخالفت شده است که ما در جوامع غربی، بهخصوص در ایالات متحده، شاهد آن هستیم.
مفهوم تحول و دینامیک، درک و فرمولبندی آن، با نیوتون شروع میشود. مفهوم زمان در علم و "مهار کردن" آن در معادلات دینامیک به درک جدیدی از تحول در اجتماع نوین منجر شده است که جوامع اسلامی فاقد آن است. مصداقهای فراوانی از این عدم درک مفهوم زمان و تقطیع زمان، در رفتار ما مسلمانان مشاهده میشود که نظیر مفهوم زمان در جوامع کشاورزی و پیشصنعتی است. بهخصوص در امر مدیریت این مصداقها فراوانند. واقعانگاری خیال و یکی انگاشتن قوه و فعل، که بهشدّت در جوامع اسلامی رایج است، ناشی از همین عدم درک زمان و تحول در علم نوین و جوامع نوین مبتنی بر این علم است. این عدم درک زمان تناظر واضحی دارد با مفهوم علمِ یکیشده با الهیئت.
در اروپا از یکطرف مفهوم علم نیوتونی و از طرف دیگر مفهوم قدرت مطلق بِیکنی همسو شدند و تحولات قرن هجدهم به بعد اروپا را بهوجود آوردند. همزمان در ایران، و دیگر کشورهای اسلامی، علم بهمعنی الهیئت بدون تحول و نیز علم سیاست از نوع روزبهان خنجی اصفهانی دست به دست یکدیگر دادند و باتوجه به سبک حکومت اقوام ترک و مغول، مانع رشد هرگونه تفکری شدند که میتوانست منجر به تحول بشود. این تفکر سیاسی همراه با مفهوم منسوخِ علم زمینهسازِ رکود در جوامع اسلامی شد که این روند هنوز خاتمه نیافته است.
مصداقهای تمایز میان مفهوم نوین علم و مفهوم سنتی علم
پیچیدگیهای تحول علمی در سیصد سال اخیر از یک طرف، رشد علم در پنج قرن اول بعد از هجرت و جاافتادگی مفهوم علم در تمدن اسلامی از طرف دیگر، تطبیق دو مفهوم علم نوین و سنتی، و بهتبع آن درک دنیای مدرن را در جوامع اسلامی بسیار مشکل و کند کرده است. بههمین دلیل پذیرش مصداقهای تمایز این دو مفهوم با موانع پیچیدۀ روانشناسی اجتماعی در جهان اسلام مواجه میشود. اما برای توسعة کشورهای اسلامی، خروج از عقبماندگی تاریخی، پیوستن به غافلة جهانی، و بازیگر شدن در این دنیای پیچیده گریزی نیست مگر مطرح کردن این مصداقها، تأمل در مورد آنها، و عبور از سد روانی موجود. در این بخش به بعضی از این مصداقها میپردازم.
ارتباط مفهوم علم سنتی با علم دین و علم دینی
پیشتر علم سنتی را تعریف کردم. در مفهوم علم دین هم ابهام کمتری وجود دارد؛ گرچه علم دین بهمرور در چند قرن اول بعد از هجرت بهوجود آمد و تاکنون در درون خود تحولاتی را پشتسر گذاشته است، اما هنوز میتوان در سطح مورد بحث ما از آن بهعنوان نوعی علم یاد کرد که بهنسبت خوشتعریف است. توجه کنید که اگر تاکنون از مفهوم علم سنتی صحبت کردم منظور من علم دین نبود، بلکه عجین شدن این دو در یک فرآیند تاریخی و بهصورتی منحصر بهفرد بوده است که ناشی از برداشتی انحصاری از علم در بعضی از دورههای تاریخ ما در گسترة جهان اسلام است.
لفظ دیگری، که تاریخ کوتاهی دارد و باید آن را ناشی از تحولات تاریخی کشورهای اسلامی در چند دهة اخیر دانست، لفظ علم دینی است. گرچه تعریف یکتا و پذیرفتهشدهای از مفهوم علم دینی در نوشتارهای مرتبط وجود ندارد، همگی این تعریفها فصل مشترکی دارند: علم مبتنی بر الهیئت، که در بحث ما منظور الهیئت اسلامی است. علم سنتی مظاهری داشته است که میتوان آن را از جملة مخاطرات علم دینی دانست، گرچه این مخاطرات الزامآور نیست. چون تاکنون علم دینی نداشتهایم توجه به این مخاطرات برای آینده اهمیت دارد. توجه داشته باشیم که علم در چند قرن اول هجری، که رونق بینظیری در جوامع اسلامی یافت، مصداق علم دینی نیست. شکی نیست که پویائی این علم بهدلیل اسلام و رشد آن در جوامع مختلف در قرنهای اول هجری بود؛ شکی هم نیست که این علم، علم دوران طلائی اسلام، علم دینی، بهتعریفی که در بالا ذکر کردم، نبوده است؛ شکی هم نیست که دانشمندان آن دوران توجه به الهیئت داشتهاند، اما علم آنها مبتنیبر الهیئت نبوده است. رویدادهای بعد از تأسیس نظامیهها همگی حکایت از غیردینی بودن علم آنها دارد. بنابراین مفهوم و واژة علم دینی را باید مفهوم و ترکیبی نوین دانست که شناخت و بحث درخصوص آن مفید است و منجربه شناخت بهتر مفهوم نوین علم میشود.
علم و هدف آن
واژههای علم نافع و علم ضار در فرهنگ ما، و مفهوم علم نافع در کاربرد نوین آن، همگی حکایت از آن دارد که بعضیها برای علم هدف قائلاند. عدهای هم هدف از علم را شناختِ حقیقت میدانند، یا فهم و تفسیر امور یا طبیعت. علم دینی هم هدف از علم را تقرب به پروردگار میداند. اما واقعیت این است که علم نوین، بهعنوان یک حرفه، هدف ندارد؛ همانگونه که در مورد هر حرفهای دیگر چنین است. البته هرکس شاغل در یک حرفه ممکن است یک یا چند هدف داشته باشد، اما این اهداف را نمیتوان هدف آن حرفه تلقی کرد. تاجر ممکن است هدفش این باشد که به امور بازرگانی خودش رونق بیشتری ببخشد، همانگونه که اهل علم نوین، دانشگران، هم میکوشند پیشرفت کنند و اعتبار بیشتری کسب کنند. اینگونه اهداف کاملاً فردی است و منطبق است بر نیاز انسان به افزایش منافع خودش. اتحادیههای اصناف ممکن است اهدافی را اعلام کنند، اما این هدفها، هدف آن حرفه نیستند. مثلاً توجه به منافع کارگران، یا کاهش مالیات تجار، یا پیگیری قوانینی برای رشد بازرگانی خصوصی میتواند از اهداف اتحادیهها باشد. همانگونه که انجمنهای علمی هم اهداف مشابهی دارند، اما علم بهخودی خود، بهعنوان یک حرفه برای هر دانشگر، یا بهعنوان یک فعالیت اجتماعی، هدف ندارد. در میان انسانها کسانی هستند که بهدلایل گوناگون بهسمت فعالیت علمی کشانده میشوند، ازجمله انگیزة دانشمند شدن در بعضی جوانان، شبیه به انگیزۀ فوتبالیست شدن بعضی جوانان در نتیجۀ دیدن مسابقات فوتبال و تشویق مردم است؛ این انگیزههای فردی را گاهی ما انگیزه و هدف علم تلقی میکنیم. این تلقی شبیه به این است که هدف از تجارت را افزایش سرمایه بدانیم. اما توجه داشته باشیم که هدف تاجر با هدف تجارت متفاوت است.
انسانها بهطور طبیعی، بهدنبال علائق خود، حرفهای را انتخاب میکنند. یکی از این حرفههای نوین دانشگری یا علم نوین است. بسیاری از دانشگران جوان، اگر نه همه، در درجۀ اول بهدنبال امنیت شغلی هستند و سپس شاید بهدنبال کشف حقایق. پیچیدگی حرفۀ نوین دانشگری بهگونهای است که سئوال از هدف آن بیمورد است و این سئوال تناسبی با این پدیدة پیچیدة اجتماعی ندارد.
انتشارات: دیبایه
زمان انتشار: 1389
تعداد صفحات: 184
توضیحات تکمیلی
شمارگان | |
---|---|
نوبت چاپ | |
طراح | |
پدیدآورنده |
تا به حال دیدگاهی ثبت نشده است.