در حال نمایش یک نتیجه
بریژیت ژیرو در ۱۹۶۰ در الجزایر به دنیا آمد. پیش از نویسندگی، مدتی در کتابفروشی و کتابخانه کار کرد و روزنامهنگار بود. ژیرو در رمانهایش بر عبور از یک مقطع سنی و پا گذاشتن به مرحلهای تازه در زندگی تاکید دارد؛ دلمشغولیهای کودکی که با ترس وارد نوجوانی میشود یا اشتیاق توام با دلهرهی نوجوانی که با پدیدهی غریب بزرگسالی مواجه میشود. در «سال غریب»، ژیرو شخصیتها را در خانه نگه میدارد تا در فضایی محدود، اعضای خانواده را در موقعیتهای پیچیدهی انسانی قرار دهد. سرگشتگی لورای هفدهساله تنها به قرار گرفتن در اقامتگاهی موقت برنمیگردد، هراس بزرگتری نیز موجب آن است. هراسی که بسیاری از مردم اروپا با پایان جنگ تجربهاش کردند؛ هراس از دست دادن. از دست دادن عزیزان، میهن، آزادی و از همه مهمتر هویت. «امروز میدانم چقدر دشوار است که خودت باشی، خودت را بشناسی، از کالبدی که هنوز کار جسم را انجام میدهد متنفر نباشی، پوشش تازهای را که درونش خزیدهای و اصلا با آن سازگار نیستی تحمل کنی.»