در حال نمایش یک نتیجه
یکصد سروده در ایران و هند
من محصول عشقم؛
گواهش آنکه بودم،
این که هستم.
کتاب روشنای فریبا یک مجموعه شعر از سرودههای جناب آقای محمدناصر مودودی میباشد. در این کتاب صد شعر زیبا و احساسی وجود دارد که آقای مودودی آنها را در ایران و یا در سفر خود به هند سرودهاند. سرودهها بسیار ظریف و دلنشین میباشند و چون از دل برآیند، بر دل نشینند . . .
چشمهایم چهقدر زیباست
و اندام دلپذیرت
که شاهکاری آسمانیست…
محبوب من
مرا با دستهای تو بود که سرشتند
و تو را هم برای تسلّای من آفریدهاند
صدایم کن
و آه که من چقدر دلتنگم.
آزاد رویه
۱ نتوان از خَمِ گیسوی تو
۲ نمیدانم چه خواهم کرد؟
۳ چشم هایت چقدر زیباست
۴ به آسمان بیندیش
۵ جاجی مدوز تایبادی را
۶ در انتظار کشتی
۷ صبحگاهان که خورشید
۸ چندان که میروی
۹ آ نیک به ا ین گفت
۱۰ چشمی گشاده بودیم با هم
۱۱ رشادتت را آزمون میکنند
۱۲ باز، دستی برون آمده از میانِ مه
۱۳ شکستنیست قلبهایمان
۱۴ از کوه فرو میلغزی
۱۵ دریاچهام بزرگ است و
۱۶ من کوچکم در تاریخ در جغرافی
۱۷ شب به خیر
۱۸ باد می زد و شاخه ی نا زکم
۱۹ پنبه ی سردِ بی تو بود ن را
۲۰ سیرِ ساکت صعود
۲۱ شانه به شانه
۲۲ مهم نیست
۲۳ جوها به درو آمده بودند
۲۴ می تابی آن چنان که
۲۵ این چه زمستانیست
۲۶ آن راز گفتنی نبود
۲۷ نه به جا بنشین
۲۸ هیچّی محلم نذارین
۲۹ جز تو نخواندهام
۳۰ دستم میانِ اینهمه دست
۳۱ چو ابرها میگذرم
۳۲ بر شانهها ی باد
۳۳ هوا ابریست
۳۴ نه چندان به لبخند
۳۵ سزای تو ای نگونگی نبود
۳۶ یک شد به وقت بامدا د
۳۷ خوابم خیا لِ توست
۳۸ میزند باد بر قلبم
۳۹ یک روز آمدنش به خواب
۴۰ دیدم تو را
۴۱ صدایم می زند
۴۲ ابر می شود
۴۳ گفتم باشد ظهر بیاید
۴۴ زشت میزند به پهلویم
۴۵ و پنج رفت از چهل
کلاسیک
۱ دوست دار م در فراقت
۲ عجب آرام و بی فریادم امشب
۳ ای دوست مهیا کن
۴ این غصه م را
۵ من زاد هی این دردم
۶ ما را ندا بر آمد
۷ صدهزاران گل
۸ این دل آش فته
۹ مهربانان را
۱۰ بلبلا عیش بهاران
۱۱ هیچ آیا شود این
۱۲ باز در خاطر ما
۱۳ سوخته ام، سوختهام
۱۴ ای ترک عا لم سوز من
۱۵ باز آمدم، با ز آمدم
۱۶ دیرگاهی ست از اینم ساله
۱۷ شهسواری که فلک
۱۸ مستیم و طربناکیم
۱۹ خدا را گوش دارید ای رفیقان
۲۰ امروز دریا میرویم
۲۱ خبر آمد
۲۲ سنگین سنگین برادر
۲۳ ای عاشقان، ای عاشقا ن
۲۴ وفای عشق تو را
۲۵ تو همان لذت خامو ش و
۲۶ چون ماهِ گلعذارم
۲۷ میانِ بوسهی من
۲۸ بزن به پرد ه ی برف
۲۹ نظر نمیکند و
۳۰ رها که می کنی
۳۱ مرا به دوره بیَنگیز
۳۲ تو بودی و من
۳۳ میرسد وقتی که
۳۴ بعدِ عمری
۳۵ ای شاهد
۳۶ دل با دگرا ن دادی
۳۷ حریف یک دله می جستم
۳۸ والله که این روز
۳۹ ای عشق بیا
۴۰ گنجشک به جنگ با تریلی
۴۱ آسوده ترین مرتبه
۴۲ تنگ است دلم
۴۳ خوبه که نیستی ببینی
۴۴ جانم فتاده زیر ساطور
۴۵ دانسته میآید که گاهی
۴۶ تمام مامِ جهان
۴۷ هر شب به یاد گیسویت
۴۸ نگفتنم نه شباهت
۴۹ تو نمیمانی و من نیز
۵۰ خدا که عاقبتم را
۵۱ چون مرد کوچکی
۵۲ مرا عهدی به جانان است
۵۳ اگرچه بند طلاییست
۵۴ چنان به روی زمین
۵۵ اگرچه اصل امیدم
سه چهارگانه