نمایش 17–32 از 103 نتیجه
کیتون نام خود، باستر به معنای «بی احتیاط»، را مدیون سقوطی ناگهانی از راهپله است که به طور معجزه آسایی پیامدی برای او که کودکی شش ماهه بود نداشت. به احتمال زیاد این چیزی است که میتوان آن را صحنه ی آغازین برای این استاد طنز نامید که بدنِ دائماً نامتعادلش در آینده ای نزدیک تبدیل به یک مارک تجاری میشود.
درحالیکه او از کودکی به همراه والدینش در واریته به روی سن میرود، انجمن حمایت از کودکان افتادنها و پیچ و تاب هایی را که نقشهای کودک بزرگسال برای او باعث میشود تاب نمی آورد. مک سنت او را برای نقش مقابل فتی آرباکل، «چاقالوی بیبیفیس»، استخدام میکند تا در کمدی های خندهدارِ مبتنی بر تعقیب و گریز و دعواهای نانخامه ای بازی کند. اما در معنای وسیعتر، از آن ژانر سینماییِ کاملاً جداگانه ای به نام بورلسک به وجود میآید که فراتر از خنده، رابطهی پیچیده ی انسان با اشیاء، فضا و دیگران را مطرح میکند. در اوایل دههی بیست، کیتون استودیوهای خودش را تأسیس میکند. او در مقام هنرپیشه، کارگردان، فیلمنامه نویس و… تعداد زیادی فیلم کوتاه تولید میکند، یک هفته ی فراموشنشدنی اوج استعداد هنری اوست. کیتون بهزودی به ساختن فیلم بلند گذر میکند و پشت سر هم شاهکارهایی مانند شرلوک جونیور، دریانورد یا جنرال را کارگردانی میکند، کارهایی شگفت به لحاظ ریتم، منطق و هندسه.
دیگر زمان آن نیست که لازم باشد به باستر کیتون مشروعیت داده شود تا جایگاه مرکزی او در تاریخ سینمای جهان برای اعادهی حیثیتش تضمین گردد. پس دیگر نیازی نیست او را در تقابل با چارلی چاپلین قرار دهیم. این نبرد سینمادوستی به پایان رسیده و چاپلین و کیتون هر دو از آن فاتح بیرون آمدهاند، این دو استاد مسلم کمدی و بورلسک.
فهرست
پازل کیتون
پسر صحنه های نمایش : از واریته تا قدم های آغازین در سینما
تنها فرمانده : از یک هفته تا آشیانه عشق
عصر طلایی کاپیتان : از سه عصر تا فیلمبردار
افول و آرامگاه مشاهیر : از آزاد و راحت تا فیلم
زندگی نامه
فیلم شناسی منتخب
هنگامی که صحبت از شعر ژاپنی میشود شاید اولین واژهای که به ذهن مخاطب خطور میکند شعر کوتاه "هایکو" باشد. شعرهفده هجایی هایکو کوتاه ترین قالب شعر در دنیاست. اقبال به هایکو ژاپنی آنچنان زیاد است که در حال حاضر به جرأت میتوان گفت که نسخههای غیر ژاپنی آن از نوع ژاپنی آن کمتر نیست. در کشور ما نیز ترجمههای متعددی از هایکو ارائه شده است و حتی علاقهمندانی نیز خود دست به خلق آثار هایکو زده اند.
اما غیر از هایکو، شعر آزاد ژاپن آنگونه که باید در کشور ما شناخته شده نیست. انگیزه ترجمه مجموعۀ حاضر، علاوه بر علاقۀ شخصی ، معرفی مشهورترین شاعران و شعرهای آزاد آنها برای پر کردن خلاء موجود بوده است.
بیشتر این مجموعه ترجمهای است از کتاب "شعرهای مشهور ژاپن" که مستقیماً از ژاپنی به فارسی برگرداندهام. غیر از شعرهای این کتاب، شعرهای دیگری را نیز به انتخاب خودم ترجمه کرده و به آن افزودهام. در مجموعۀ حاضر سعی شده است اشعار گوناگون از شاعران مختلف با سبک و سیاق متفاوت آنها معرفی شود تا علاقهمندان به شعر ژاپنی ضمن لذت بردن از این اشعار، کمابیش با ذوق وقریحه شاعران مختلف آشنا شوند. در ترجمه شعرها سعی شده است علاوه بر متعهد بودن به متن شعر، ترجمۀ آنها نثر متکلف نباشد.
تأملی بر اشعار ضد جنگ شاعران معاصر ژاپن
نمونههایی که در کتاب «برگی در سایه» از شعر ضد جنگ ژاپن معرفی شده است معروفترین اشعار ضد جنگ در ژاپن به شمار میروند. لحن این اشعار گاهی گزنده و گاهی ملایم است. این اشعار از آن جهت گزنده است که آشفتگیهای اجتماعی حاصل از تحمیل جنگ بر جامعه و خرد شدن استخوانهای تک تک افراد جامعه ناشی از فشار جنگ را میرساند. فشار حاصل از جنگ وتبعات اقتصادی و اجتماعی حاصل از آن چنان است که شاعر ژاپنی نمی تواند از آن بی تفاوت بگذرد. به خصوص شعر ضد جنگی که در دوران نظامی گری و خفقان قبل از جنگ جهانی دوم سروده شده است از اهمیت زیادی برخوردار است. آن زمان زنانی که شوهرانشان را در جنگ از دست میدادند به جای گریه و زاری بر از دست دادۀ خویش باید خوشحال میشدند که عزیزشان را در راه وطن و امپراطور از دست داده اند. آنها مجبور بودند هق هق گریههای خود را فروبرند و خود را خوشحال نشان دهند.
عصر یک روز
بهتزده و خاموش
با لباسهای مندرس برتن
کودکان را کول کنان
گروه گروه به استقبال جنازهای میروند
که از جنگ برگشـته
سربازان پرچم به دست تابوت را به دوش میکشند
زن مـردِ در تابوت،
اشکش را پنهان میکند
زن و فرزند دوست از دست رفتۀ من امّا
پشت تابـوت
غم از دست رفته را
چگونه بر دوش خواهنـد کشید
(اوئه میچو)
اما رساترین فریاد را خانم یوسانو آکیکو Yosano Akiko در شعر "مرگ بی حاصل" برآورده است. این شعر در بحبوحۀ جنگ ژاپن با چین سروده شده است. آنجا که یوسانو خطاب به برادرش میگوید:
آه برادرم
تو را میگـریم
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
تویی که کوچکترین فرزند خانواده بودی
درد و اندوه پدر و مادرم بیپایان است
آنها خود شمشیر به دستت دادند
و آدمکشی را به تو آموختند
بیست و چهار سالهات کردند
تا آدم بکشی و کشته شوی
قسمتی از شعر یوسانو آکیکو در مذمت امپراطور ژاپن است که تا قبل از جنگ جهانی دوم تا حد خدا در بین ژاپنیها مورد پرستش بود:
امپراتور خودش به جنگ نرفت
خون شما را ریخت
کشته شـدن به خاطر یک وحشی
کسـی که به فکر شما نبود،
هیچ افتخـار نداشت
انتشار این شعر در مجلۀ "مِی سه" در ۱۹۰۴ انتقادهای تندی را علیه یوسانو به راه انداخت. طوری که از طرف "اوماچی که گه چو(۱۹۲۵-۱۸۶۹)" شاعر و نقاد ادبی آن دوره، زن هرزه لقب داده شد. اما حامیان یوسانو آکیکو از مخالفان وی کمتر نبودند. آنها نیز در مخالفت با اوماچی مقالههای زیادی نوشتند. یوسانو آکیکو به خاطر این شجاعت در گفتار مورد تحسین قرار گرفت. طوری که آوازۀ یوسانو آکیکو به خاطر همین شعر ضد جنگ اوست.
اما شعاری هم هستند که در عین این که جریان آرامی دارند اما تراژدی ژرفی را با خود منتقل میکنند. این شعرها نه صحنۀ اسفبار جنگ را به نمایش میکشند و نه مرثیهای برای مرگ فرزند در جهنم جبهههای جنگ هستند. سربازانی که همراه با کشتیهای جنگی غرق در اقیانوسهای دور میشدند و اجسادشان طعمۀ نهنگها میشد. بلکه این اشعار تراژدی بیهودگی و آوارگی انسانهایی را نشان میدهد که در شهرها پشت جبهههای جنگ شاهد آثار ویران کننده جنگ بر بازماندگان بودند. زنان جوانی که هوس زندگی را از دست داده بودند. شرح سرگردانی انسان آوارۀ آن دوره است که همه روزه کشتههایی از جنگ به استقبالش میآمد و بمبارانهای متعدد تکههای سالم برجای مانده از دیوار شهرها را به تلی ازخاکستر تبدیل میکرد. شرح حال انسانهایی هست که مفهوم زندگی را گم کرده اند.
آن زمان که عطـر توت همه جا گسترده بود.
پدرم بازنگشت
فقط سـربازی بازگشت
ناشناس
عطـر میوۀ توت همه جا گسترده بود
و سایۀ سنگین سربازان بر این فضا سایه انداخته بود
بوی باروت میداد
بوی آدمکشـی
بویی تنـدی که تا آن زمان به مشامم نخـورده بود
پشت درخت توت خـزیدم
و بر خـود لرزیدم
میـوۀ توت خشک شد
و از درخت افتاد
ولی پدرم بازنگشت
هرگز!
حتی بوی پدر
(اوکاجیما هیروکو)
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و تبعات سنگین فقـر اقتصادی و مشکلات اجتماعی، بیکاری و بی خانمانیهای ناشی از آن چنان زیاد بود که نسل درگیر در جنگ را در خود سوخت. کسانی که کودکی یا نوجوانی خود را در دورۀ سرگردانی ناشی از جنگ سپری کرده بودند با دیدن حس خوشبختی نسل جدید، فرهنگ باز، هجوم اشیاء به زندگی ژاپنیها و ارزش شدن خوشگذرانی، مد و موسیقی جاز به جای شعارهای ناسیونالیستی و ایدوئولوژی فداکاری برای وطن و امپراطور که به برکت رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی بعد از جنگ ژاپن حاصل گشته بود بیشترین تضاد را تحمل کردند.
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
شهر مخروبه خالی از سـکنه بود
با آسمانی نیلی
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
بسیاری از نزدیکانم رخت از این جهان فروبستند
جایی در کارگاه
در دریا
در جزیرهای ناشناخته
مـن با چه حسی میتوانستم خود را بیارایم
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
کسی نبود تا از سر عشق
هدیهای پیشکشم کند
مردان غیر از احترام نظامی
چیزی بلد نبودند
با چهرههای معصوم
همـه به جبهههای جنگ شتافتند
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
چیزی نبود شیفتهام کند
قلبم فولاد سـردی بود
دست و پایم درخشان از رنگ طلایی
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
کشورم جنگ را باخت
جنگی احمقانه را
آستین پیراهنم را بالا زده
و در شهر سوت و کور قدم زدم
زمانی که مـن در اوج زیبایی بودم
موسیقی جاز بود که از رادیو پخش میشد
تشنۀ موسیقی بیگانه
ممنوعیت کشیدن سیگار را زیـرپا گذاشتم
زمانی که من در اوج زیبایی بودم
بدبخت ترین آدم دنیا بودم
دلگیر و بیهدف
پـس تصمیم گرفتم
تا میتوانم عمـر طولانی داشته باشم
تا من هم
مثل نقاش فرانسوی، "ژرژ روا"
بعـد از پیری
نقاشیهای بسیار زیبایی بکشم
تا شـاید عمر تلف شده را جبران کنم
(ایباراگی نوریکو)
آنها به دنبال کسی بودند که مسئولیت بدبختیهای تحمیل شده به خود در دوران پیش را بپذیرد و در برابر آن همه ظلم و ستم جوابگو باشد. اما در واقع چنان کسی وجود نداشت. مجرمان جنگی درجۀ یک بعد از اتمام جنگ بلافاصله به جوخۀ دار سپرده شده بودند. بسیاری از فرماندهان جنگ خودکشی کرده بودند و یا در سرزمینی دور به جای برگشتن به سرزمین مغموم خود زندگی پنهانی را اختیار کرده بودند. ژاپن قدم در راه جدیدی گذاشته بود که ارزشهایش با ارزشهای زمان جنگ در جهت مخالف بود.
در این میان، ژاپنیها همانند "اینواوئه توشی او" بدون متهم کردن دیگری، لبۀ تیغ انتقاد را به طرف خود برگرداندند.
اینواوئه توشی او!
یادت هست؟!
با توپ و تفنگ
گـرد و خاک زیر چکمهها به پا کنان
کدام روستاهای چیـن را درنوردیدی؟
چشـم تو
چه جنایتهایی را دید؟
گوش تو
چه نالههایی را شنید؟
دماغ تو
چه بوهایی استشمام کرد؟
و بالاخره دستان تو
مرتکب چه جنایتهایی شد؟
یادت هست؟
(اینواوئه توشی او)
آنها خواستار بازگشت کودکی، نوجوانی و جوانی تلف شدۀ خود بودند. خواستار بازگشت پدران از دست دادۀ خود، خواستار بازگشت عزیزانی که بر اثر تشعشعات هستهای ناشی از انفجار اتمی هیروشیما و ناکازاکی در یک چشم به هم زدن دود شده بودند و تنها سایهای از آنها باقی مانده بود.
بشر از دست رفته را برگردان!
پدر از دست رفته را برگردان!
مادر از دست رفته را برگردان!
پیــر را برگردان!
کودک را برگردان!
مـن را برگردان!
انسانی که قرار بود از پشت من برآید را برگردان!
تا بشـر بر این کـرۀ خاکی است،
صلح پایدار را برگـردان!
صلح را برگـردان!
(توگه میوشی)
عناصر طبیعی در اشعار ژاپن
توجه به طبیعت در دیدگاه شرقی و به خصوص ژاپنی در جهت بهره برداری هرچه بیشتر و بهتر بشر از طبیعت نیست. بلکه زندگی در کنار طبیعت و توأم با آن است. این نوع جهانبینی که منبعث از دیدگاه کنفسیوس چین، بودائیسم هند و شینتوئیسم خود ژاپن است در پی توفق و تملک طبیعت نیست. طبق این دیدگاه کلیه عناصر طبیعی از قبیل کوه و دریا و چشمه و جنگل و درخت و گل و سنگ دارای روح هستند و مورد تکریم و احترام. از همین جهت است که بشر طبیعت را در جهت کسب منافع سیری ناپذیر خود تصرف نمی کند.
این خصوصیت در شعرهای هوشینو تومی هیرو کاملاً مشهود است. وی که معلم مدرسۀ راهنمایی تاکاساکی بوده در هنگام تمرینات ورزشی از ارتفاع سقوط کرده، قطع نخاع میشود. وی با بدون این که نتواند دست و پایش را حرکت دهد قلم مو را در دهان گرفته شعر و نقاشیهای زیبایی خلق میکند.
ساقۀ گل پیچک
به سادگی شـکست
هماننـد گردن من
اما دوباره از همانجا
جوانه زد و شـکفت
من هم
همان آبی را مینوشـم
که پیچک مینوشـد
همان نوری را میگیرم
که پیچـک میگیرد
پـس من هم
مثـل پیچک
ساقهای خـواهم داشت
نیــرومند
شاعر ژاپنی همیشه به طبیعت دور و بر خود اهمیت میدهد.
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی میبینم که از ابر سیاه
باران سـفید میبارد
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم کرم ابریشم برگ سبز توت را میخورد
ولی پیلهاش سفید میشود
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم گل سوسن بدون دخالت کسی
میشکفد
من ازتعجب شاخ درمیآورم
وقتی از هرکه میپرسـم میخندد
و میگوید این که طبیعی است.
حس نوستالژی شاعر به سنگی که پارسال رویش نشسته بود نیز نشأت گرفته از همین دیدگاه تکریم و احترام و همزیستی با طبیعت است.
امروز هم
به هوای کوه آمدهام
کجاست سنگی که پارسال رویش نشسته بودم.
ذکر یک خاطره از واقعیتی که در ژاپن اتفاق افتاده است درک این مسأله را روشنتر میسازد.
در سال ۱۳۸۴ طی دیداری که از منطقه شهرستانی استان گیفو واقع در شمال غرب توکیو داشتم، سر راه خود به سد آبی رسیدیم که بر روی رودخانۀ "شووکاوا" ساخته شده بود. برای استراحتی کوتاه و استفاده از منظرۀ زیبای طبیعت اطراف توقف کردیم. طی این توقف کوتاه به تماشای نمایشگاه سد رفتیم. در این نمایشگاه دربارۀ تاریخچۀ چگونگی ساخت سد همراه با عکس توضیحاتی ارائه شده بود. چنان که معلوم بود محلی که دیگر زیر آب سد رفته بود روستایی بوده به نام "شووکاوامورا" با۱۷۴ سکنه. اهالی روستا در آغاز مخالف طرح سد سازی دولت بوده اند. ولی پس از کش و قوس فراوان، درخواستها و توضیحات بسیار دولت ژاپن مبنی بر عام المنفعه بودن سد برای عموم مردم و نیاز مبرم منطقه برای تأمین برق، اهالی روستا راضی به ترک محل سکونت آبا و اجدادی خود میشوند و برای همیشه از زادگاه خود به جای دیگری نقل مکان میکنند.
در این میان تنها چیزی که غیر از ترک خانه و کاشانۀ و گذشته و خاطرات زندگی خود برای اهالی روستا سخت بوده وداع با یک درخت کهنسال گیلاس بوده که در وسط آن روستا قرار داشته و هرسال برای مدت کوتاهی شکوفه میداده است. گروه ساخت سد از وجود این درخت کهنسال اطلاع مییابند و گروهی را جهت تحقیق و بررسی امکان انتقال این درخت به بیرون از روستا که قرار بود زیر آب سد برود تشکیل میدهند. گروه بعد از تحقیق و بررسی درخت مذکور را از روستا درآورده، به تپۀ نزدیک روستا انتقال میدهند. سال بعد وقتی که روستا زیر آب رفته بود درخت گیلاس پیرشکوفههای تازهای در میآورد. اهالی روستا با حضور در محل درخت مذکور با چشمانی گریان دور درخت گیلاس حلقه میزنند. و چنین شعری خوانده میشود:
گیلاس پیر!
سرزمین مادری ام زیر آب رفته
باری تو زنده بمان!
و شکوفه بده!
ازهایکو ژاپنی تا غزل توکیو
بهمن ذکی پور
تقریبا قریب به دو سده است که فرهنگ ژاپنی برای جامعه ی ایرانی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. یعنی از زمان حکمرانی حاکمان قاجار تا دوران کنونی. در این صبغه و سابقه ی تاریخی، ژاپن عمدتا به چهار گونه بر ما صورت گری کرد. یکبار ژاپن پس از شکست روسیه خود را به عنوان قدرتمند ترین دولت آسیایی ، و دگر بار خود را به عنوان نیروی برتر فناوری آسیایی، و سوم بار خود را در قالب سریالهای احساس بر انگیزی که بر مذاق و مزاج هر ایرانی خوش میآمد، و در نهایت و به برکت ترجمه، پرده از ژرفای فرهنگ ژاپنی فرو افتاده، و ژاپن این بار خود را در چهره ی "ذن" و "هایکو" بر ما جلوه گر کرد.
ذن، پیش و بیش از هایکو در ایران مورد اقبال قرار گرفت، مترجمان و محققان نیز کمر همت را بر آن بستند تا ذن را به راستی و درستی به مخاطب پارسی زبان بشناسانند. ( اما، این که در این راه تا چه حد توش و توان آنها به ثمر نشسته، موضوعی دیگر است، و دگر دفتری را طلب میکند.) هنوز، آتش اقبال و ایضاح به ذن فروزان بود، که شور و شوقی دیگراز راه رسید و مورد پسند مترجمان و محققان و مخاطبان افتاد. این شور و شوق نو رسیده همان اشعار هفده هجایی هایکو بود. شعر هایکو نسبت به دیگر قالبهای شعری ژاپن از بخت بیشتری بر خوردار شد و یک تنه معرف و میدان دار شعر ژاپنی در ایران بود. سبب اقبال به این قالب مشخص بود، زیرا پیشتر ترجمانهای فارسی ذن فضا را بیش از پیش برای فهم و پذیرش هایکو مهیا ساخته بود. چه، اندیشه ی ذن و سرودههای هایکو چنان در هم تافته و تنیده اند که به دشواری میتوان آنها را از هم تمییز داد. ۱ زیرا "هایکو، مانند ذن، از "منی" به هر شکلی که اظهار شود بیزار است. از سوی دیگر، محصول هنر باید یک سره از هر صنعت یا انگیزه ی پست بر کنار باشد، چرا که میان الهام هنری و جان الهام یافته نباید پرده و حجابی باشد"2. ذن به نیکویی توانسته بود بستر عواطف سرودههای هایکو را فراهم آورد، وهایکو با بهره گیری از چنین پشت وانه ای، گوی سبقت را از سایر رقیبان خویش ربود. بعدها، رویکرد به هایکو چنان شد که ابتدا ترجمههای انگلیسی ، و سپس ترجمههای ژاپنی آن، روانه بازار باشد و مخاطبان خویش را مجذوب خود ساخت.
این اقبال و استقبال از هایکو با تمام محاسن خود معایبی نیز در برداشت. شاخص ترین این معایب رویگردانی و فراموشی سایر نحوهها و قالبهای شعر ژاپنی، خاصه شعر معاصر ژاپن بود؛ که البته و متاسفانه تا کنون نیز فقر کتابت در این زمینه رخ نمایی میکند.
اگر خطایی در بیان من نباشد، نخست بار دکتر هاشم رجب زاده بود که با تالیف و ترجمه کتاب " اندیشه و احساس در شعر معاصر ژاپن،چ۱۳۵۸) کوشید تا جلوه ی دیگری از اشعار ژاپنی را بر ما هویدا کند. دیگر اثر پر بها در این زمینه کتاب " شعرای بزرگ معاصر ژاپن است" که به همت استاد خانم "ناهوکو تاواراتانی" در این زمانه به طبع رسیده است.
شعر معاصر ژاپن عمدتا تحت تاثیر "اشکال آزاد" شعر قرار میگیرد، علاوه بر این تعداد قابل توجهی از آثار شعری اروپاییان به ژاپنی ترجمه و مورد پسند قرار میگیرند. البته نیک بایستی متوجه بود که " شعر اروپایی نه به عنوان یک "سرمشق" بلکه به منزله ی یک " کاتالیزور" تاثیر زیادی بر [شعر نوین ژاپن] میگذارد"3. این وجه از سخن سرایی ژاپنیها برای ما چندان که باید شناخته شده نیست. به غیر از آن دو اثری که در فوق ذکرش رفت. اخیرا نیز اثری دیگری با عنوان "غزل توکیو" این مسئولیت و مشغولیت را بر خود پذیرفته که در حد توان خود زوایایی دیگری از شعر معاصر ژاپن را بر ما آشکار سازد.
این اثر که به همت آقای بهنام جاهد زاده، که خود از محققان و مترجمان عرصه ی ادبیات معاصر ژاپن هستند، به روانی و بدور از هرگونه تکلف به پارسی برگردانده شده است.
جاهد زاده خود در مقدمه ی اثرش مینویسد" انگیزه ترجمه مجموعه ی حاضر، علاوه بر علاقه ی شخصی مترجم ، معرفی مشهورترین شاعران و شعرهای آزاد آنها برای پر کردن خلا موجود بوده است." خلاای که براستی نیاز به پر و بر طرف کردن دارد. این کتاب از امتیازاتی برخوردار است که
میتواند، تا حد توان خود این خلا را جبران نماید. چه؛ مساعی این اثر آن است که از دیوان شاعران نو پرداز، نو شعری را برچیند، و آن را بر مذاق و مزاج مخاطبان فارسی زبان گوارا سازد. بر چیدن این نو شعرها که از ۳۱ شاعر نو پرداز است موجب میگردد؛ تا خواننده کمتر زیر بمباران فکر، اندیشه، عاطفه و مضمون شعری یک شاعر قراربگیرد، بل، خواننده میتواند در میان این اشعار آزادنه سرودههای دل پسند خود را بیابد و به نیوشای هریک از آنها گوش فرا سپرد. چه، در این مجموعه اشعار هم جایی برای مخاطب انسان دوست و ضد جنگ یافت میشود، و هم جای برای مخاطب عارف پیشه و طبیعت دوست، و هم جایی برای مخاطب متجدد و مدرن گرا، و هم جایی برای انسانی که "اگزیستانسش" را فریاد میزند و میخواهد آن را از شر "نیهیلیسم" و پوچی در امان دارد. برای هریک از مسائل و موضوعات آمده مصداق و مثالی را از خود این کتاب نقل میکنم.
۱- نمونهای از شعرهای انسان دوستانه و ضد جنگ:
عمـر فانی
سروده ی ساکامورا شین مین
این شعر نمونه ی بسیار خوبی است از اشعار انسان دوستانه در قالب شعر نو
عمـر فانیسـت
بیائید عشـق بورزیم
حتی به یک شـاخۀ گل
عشقی بیپایان
گوش جان بسپاریم
به آواز یک پرنده
عمر فانیسـت
بیائید به هـوش باشیم
تا جیرجیرکی را زیر پایمان له نکنیم
بیشک سپاسگزارمان خواهد بود
عمر فانیست
بیائید یکدیگر را باخبر کنیم
از حال یکدیگر
پاسخ دهیم نامههای رسـیده را
عمر فانیسـت
بیائید تا میتوانیم
نیازمندان را دست گیریم
اول از نزدیکترین کسانمان
حتی اگر فقیـر باشیم
دلی دریایی داشته باشیم
عمر فانیسیت
بیائید لحظهای خیره شویم
به زیبایی گل
بیائید در عمر فانی
جان و دل بشوییم
در پرتوخورشید تابان
و ماه خندان
سـتارۀ درخشان چهار فصل
عمر فانیسـت
بیائید بکوشـیم برای داشتن جهانی بدون جنگ
برای سـرودن شعر
و اگر رفتیم،
برای آنهایی که بعد از ما میمانند
و برای فرزندان آیندۀمان
آرزو و امیدهایمان را بسرائیم.
مرگ بیحاصل
سروده یوسانو آکیکو
یکی از جذاب ترین و تکانده دهنده ترین اشعار ضد جنگ در قالب شعر نو است
آه برادرم
تو را میگـریم
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
تویی که کوچکترین فرزند خانواده بودی
درد و اندوه پدر و مادرم بیپایان است
آنها خود شمشیر به دستت دادند
و آدمکشی را به تو آموختند
بیست و چهار سالهات کردند
تا آدم بکشی و کشته شوی
در شهر ساکائی
کسی جز تو نبود
که بر جای پـدر بنشیند
آه برادرم تو را میگریم
از مرگ تو چیزی حاصل نشد
تو را چه نفعی داشت
یا خانوادهاترا
از مـرگ تو چیزی حاصل نشد
امپراتور خودش به جنگ نرفت
خون شما را ریخت
کشته شـدن به خاطر یک وحشی
کسـی که به فکر شما نبود،
هیچ افتخـار نداشت
از مرگ تو چیزی حاصل نشد
این پاییز را
پدر و مادر با آه و ناله سـرکردند
دلگیر از مرگ تو
موهایشـان سپید شد
امپراتور که داغ فرزند ندیده است
همسـر جوانت پشت در
صورتـش بر زمین
با آه و ناله تو را میخواند
فراموشت کند یا به یادت باشد؟
تازه عـروس چشم به راه
تنها امیدش تو بـودی
آه برادرم تو را مینالم
چرا که از مرگ تو چیزی حاصل نشد
۲- نمونهای از اشعار عارفانه و طبیعت دوستانه:
بهار
سروده تاکامورا کووتارو
شعری است کوتاه و زیبا درباره ی وصف طبیعت
بهار پارسال
بهار امسال
زیر شکوفههای گیلاس باده خوردم
برآنم سال دیگر نیز چنین کنم
اگر درخت گیلاس پذیرایم باشد
بهار است
سروده یاگی جوکیچی
شعری است کوتاه درباره ی آسایش و طبیعت بهار
بهار است و
دراز کشیدهام در دشتی سبز
و خیرهام به آسمانی که آبیآبی است
کاش
سروده کانه کو میسوزو
شعری کوتاه در قالب شعر نو با مضمون عرفانی
کاش کوه شـفاف بود
آن وقت میتوانستم
توکیو را از پشت آن ببینم
همانند برادرم که با قطار به توکیو رفت
کاش آسمان شفاف بود
آن وقت میتوانستم
آن پشت خدا را ببینم
همانند خواهرم
که فرشته شـد
۳- نمونهای از اشعار متجدد و مدرن:
غــزل توکیـو
سروده تانیکاوا شون تارو
نمونه ی بسیار خوبی است از شعری با مضمون توصیفات عصر جدید
در کوچۀ بنبست سوگینامی، بچهها قایمموشکبازی میکنند
نمکهای جلوی در مغازۀ چی کوچی ذوب میشوند
توکیو مثل صفحهای از مانگاست که خوانده و دور انداخته شده
جلوی مغازۀ لباس فروشی کامهایدو، لامپهای نئون روشن و خاموش میشوند
زیر پل تاماگاوا قایق کنترل از راه دور غرق میشود
کنار خیابان اوکوبو، گل وحشی بینام و نشان میروید
از داخل حصار درختان سهتاگایا موسیقی باخ به گوش میرسد
در تنور نانوایی آئویاما نان پف میکند
توکیو بازدم سنگینیست
صبحدم لاشۀ بچه گربهای در مرداب شناور است
بولدوزر دولتی سنگها را پوست میکند
در اتاق عملی در هونگو مردمک چشم باز میشود
میلۀ فلزی حیاط مدرسۀ کوگانه زیر آفتاب بعد از ظهر میدرخشد
شیر آب ساختمانهای بساز بفروش تودوروگی نشـت میکند
توکیو نمیتواند چهرۀ کریهاش را پنهان کند
همه چیز زیبا رنگ دروغ به خود میگیرند
هر چیزی که مورد توجه قرار نگیرد به حال خودش میماند
همۀ چیزهای امروزی که دست پخت روح ماست
در روپّونگی عروسکهای قدیمی از پشت شیشه به آسـمان زل زدهاند
راننده تاکسی شینجوکو میگوید "نُچ!"
۴- اشعاری با مضامین اگزیستانسیالیستی و فریاد از نیهیلیسم
مرغ دریایی و دریا
سروده کانه کو میسوزو
شعری است بسیار زیبا که رنگ و بوی پوچی زندگی در آن به خوبی مشهود است
فکر میکردم دریا آبی اسـت
و مرغ دریایی سفید رنگ
اکنون که مینگرم
هم دریا و هم مرغ دریایی را خاکستری میبینم
فکر میکردم اینها را خوب درک میکنم
اشـتباه میکردم
همهاش دروغ بود
فکر میکنید دریا آبی است
و ابر به رنگ سفـید؟
همه چنین میاندیشند
شاید اشتباهی شده باشد
زنبور و خـدا
شعر زیر نیز سروده کانه کو میسوزو است
شعر زیبا و سادهای که به نحوی بیان گر مسئله وحدت وجود در عرفان است
زنبور در گل
گل در باغ
باغ در دیوار گلی
دیوار گلی در شهـر
شهر در ژاپـن
ژاپن در جهـان
جهان در خـدا
و خدا در زنبور کوچک
از دیگر محاسن قابل توجه این کتاب، میتوان به شرح مختصر زندگی نامه، دفتر اشعار، مضمون و حتی چگونگی و چگونه سرودن شعر هر شاعر اشاره کرد.
چنین ویژگیای سبب شده تا مخاطب –هرچند به اختصار- با سراینده ی اشعاری که میخواند به نوعی احساس قرابت و نزدیکی بنماید. چه، خواننده هم با شاعر آشنا شده و هم این که متوجه است. شاعر چرا و برای چه شعری را سروده و یا اصلا چرا به شعر سرودن روی آورده. من باب مثال اشعار "هوشینو تومیهیرو" مصداق خوبی است بر این مدعا. زیرا او ابتدا معلم ورزش بوده، و بر اثر سانحهای ورزشی توانایی حرکت دستان و پاهای خود را از دست میدهد. او بی کار و نا امید نمی نشیند و قلم را به دهان گرفته و با ارادهای آهنین سرودههای خود میسراید. در تمامی اشعار قدرت اراده، توانایی و امید به زندگی به وضوح میدرخسند. مانند شعر زیر:
ناخودآگاه
احسـاس کردم کسی نگاهـم میکند
ویلچـرم را چـرخاندم
پشت سـرم
گل کوچکی شکفته بـود
همان گونه که ذکر شد، وصف زندگی و چگونه شعر سرودن هر شعر –که توسط مترجم ذکر گردیده- موجب قرابت بیشتر خواننده با سراینده ی شعر میشود. کمتر کاری که در این گونه آثار به چشم میخورد، چه، معمولا در عمده آثاری این گونه کمتر دیده شده که مترجم شرحی از شاعر بیاورد و مخاطب را بیشتر با شاعر آشنا سازد.
مع الوصف، کتاب غزل توکیو که با کوششهای بهنام جاهد زاده ترجمه، و توسط نشر دیبایه به زیور طبع آراسته گردیده، اثری است در خور اعتنا، و ملا ءای است از خلاء شعر معاصر ژاپن در ایران، که میتواند به میزان توان خود صحنه را برای شعر معاصر ژاپنی فراهم آورد و به مخاطب پارسی زبان بگوید که در این پهنه چه میگذرد.
هر چند با این اوصاف چه نیکو میبود که متن ژاپنی سرودهها همراه ترجمان لطیف فارسی آنها به طبع میرسید. زیرا چنین امری سبب میگردید تا کتاب هم از اقبال و اعتبار بیشتری برخوردار گردد و هم این که منبعی مفید برای دانش آموزان و دانش آموختگان زبان ژاپنی محسوب میشد؛ و میتوانست تا حد امکان از فقر منابع ژاپنی زبان در ایران بکاهد. امید است تا با تدبیر مترجم گرامی این نقیصه نیز در چاپ بعدی جبران گردد.
به هر حال اثری دیگر از سرزمین آفتاب تابان در ایران مجال رخ نمایی یافت، و خلا دیگری را پر نمود، ولیک نیک باید آگاه بود که تمامی این توش و توانها راهی است برای هموار کردن آثاری دیگر جهت شناخت بهتر و دقیق تر تمدنی دیگر.
کتاب « بهای یک رویا» داستان شگفتانگیز بانک گرامین را بیان می کند.“ بانک روستایی” پیش رو که انقلابی در شیوه ی مبارزهی مردم سراسر دنیا با فقر بنیان گذاشت. دیوید برنشتاین در طی مصاحبه با روستائیان، کارگزاران، اقتصاددانان و شخص موسس بانک، محمد یونس، نشان میدهد که چگونه بانک گرامین از تجربهای محدود در یک روستا به سازمانی تبدیل شد که میلیونها دلار وام مستقل کوچک میدهد. طرز کار بانک فراهم کردن وام های خرد بدون نیاز به ضامن برای خوداشتغالزایی ِ میلیونها زن روستایی در بنگلادش است.
این کتاب انقدر استادانه نوشته شده و لبریز از ماجراجویی است که هیچکس باور نمیکند رسالهای در توسعه ی اقتصاد باشد. افق دید نویسنده ارائه ی راهی نو برای زدودن فقر از جامعه ی انسانی است تا از طریق آن بشر کمتر رنج ببرد، چارچوبی برای حمایتهای اجتماعی و اقتصادی ساخته شود تا مردم از زندان فقر آزاد شوند و بتوانند به رویاهای خود جامه ی عمل بپوشانند.
بوستان سعدی یا سعدینامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافتهاست. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداختهاست.
بوستان سعدی به ده باب تقسیم شدهاست:
بوستان سعدی در قطع جیبی و از مجموعهی اشعار کلاسیک توسط نشر دیبایه منتشر شده است.
بووار و پکوشه آخرین اثر گوستاو فلوبر است که پس از مرگ او به چاپ رسید… اینجا او با تردستی و استادیِ تحسینبرانگیزی نمایش چالشناپذیر خود را در تابلوهایی از رئالیسمی پرتوان عرضه میکند. پرسوناژها، دیالوگها، توصیفات و خلاصۀ کلام همهچیز حقیقت را فریاد میزنند.
فلوبر در این اثر در نقش ترسیمگر هنجارها و اخلاقیات ویژگیهای ارزشمند و بینظیر خود را به نمایش میگذارد… در سال ۱۸۷۲ در نامهای… چنین نوشت: «در نظر دارم نگارش کتابی را در دست گیرم که سالهاست ذهنم را درگیر کرده است… اما برای نوشتن چنین کتابی بایستی دیوانه و سه برابر آن سراسیمه بود…»
ژان ماری گوستاو لوکلزیو برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۸ است. در رمان «بیابان»، او، در جوشش زبان خود که از حد میگذرد، از خواننده میخواهد در خلق اثر مشارکت کند. این امر در اندیشهی لوکلزیو نقشی کلیدی دارد؛ از نظر او خواننده به جامعهای تعلق دارد که اثر را تولید میکند. پس زبان او که همزمان هم عینی است و هم ذهنی، هم واقعگرا و هم جادویی، خواننده را خواهناخواه به هیجان میآورد و در خلق داستان دخیل میکند.
شهریار وقفیپور نویسنده، مترجم، منتقد و پژوهشگر ادبی است. وی در مصاحبهای دربارهی این کتاب میگوید: "پدران خفته و اشباح عروسکخانه مقالاتی را شامل میشود که در آنها از منظری لاکانی به مسائل نگاه میکنم. موضوعی که در این مقالات مورد بررسی قرار گرفته، تغییر روند سیاسی اجتماعی در جهان پست مدرن و مسائل مشابه است". در واقع پدران خفته… در ردهی کتابهای نظری قرار میگیرد و معتقد است که "آن نقدی که با نظریه خصومت ورزد، نقد تصدیکنندهی سرمایهداری است"… در پشت کتاب چنین نوشته شده است:
"عمل نقد «تخنه» است، یعنی مهارت میخواهد، اما منتقد به جز این مهارت یا دانش عملی، نیازمند نظریه یا خودانعکاسی تخنه یا نقد نقد نیز هست. آن که منتقد را به نظریهبازی متهم میکند یا آن که بلد نیست بخواند و توانایی ترجمه کردن او را دستمایهی تخطئهی قضاوت بیرحمانهی او میسازد، از دوری دستهایش به مایهی نقد، عطر فرانسوی را بدبو میخواند"…
فهرست
. درآمد / ۹
. شکسپیر، حافظ و نامهای پدر / ۲۳
شکل ابتذال به مثابه عمل ایدهئولوژی لیبرال/ ۳۷ .
چرا همیشه هیولایی هست / ۴۳ .
چرا سرخپوستان بعد از کریستف کلمب رسیدند / ۶۱ .
/دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی .
تئودور و. آدورنو؛ ماکس هورکهایمر / ۸۹
اودرادک هنرمند / ۱۲۹ .
پس از سوژه، عشق به سمپتوم / ۱۵۵ .
از پوچینی تا کراننبرگ: تئاترِ سینمایی / ۱۷۷ .
پیوست: گزارشی در باب عمل .
نقد ادبی در ایران / ۲۱۱
تو مرگم بودی:/ تو را میتوانستم نگه دارم/ آن هنگام که همه تنهایم گذاشتند.
مجموعهی شعر پس از جهنم سرودهی شهریار وقفیپور است که علاوه بر شعرهای تالیفی نویسنده، شعرهایی از پل سلان، اکتاویو پاز، آندره برتون و استفان مالارمه را به همراه دارد. وقفیپور تاکنون سه رمان به نامهای دهِ مرده، کودتا در سه ضرب و کتاب اعتیاد منتشر کرده و در کتاب پس از بابل به تبیین نظریات خویش دربارهی ادبیات معاصر ایران پرداخته است. وی مناسبات بینامتنی را استراتژی اساسی شعر مدرن، به طور عام، و شعر خویش، به طور خاص میداند و به همین دلیل نیمی از صفحات کتاب را به ترجمههایش از دیگر شاعران اختصاص داده است. همگیِ شعرهای تالیفی به استثنای شعر "به معشوقهی هیستریک" به بازهی زمانی یک ساله از پاییز ۹۱ تا پاییز ۱۳۹۲ تعلق دارند.
در این نمایشنامه که قصهای تئاتری است، داستانی به طور همزمان و به دو گونه برای تماشاگران تعریف میشود: سخنان راوی (تنها متنی که در این کتاب آمده) و سلسله ای از صحنههای صامت. راوی زنی است که داستان مشکلات روزمرهاش را میگوید: درد کمرش، رویاهای زن همسایه و دوستش، کارخانهی محلی که در آستانه ی نابودی است، از جنگ ممکن. آیا روایت او حکایت روزشمار بدبختی ست؟ اما صحنههایی که اجرا میشوند و متن راوی به تنهایی گویا نیستند؛ این صحنهها سخنان راوی را تکمیل و گاهی در ذهن مخاطب سوال ایجاد میکنند.حرف های راوی موضوعی ساده ندارند. گاهی صحنههایی که اجرا میشوند، سخنان او را تکذیب میکنند.تضمینی در اعتماد به راوی نیست. این حکایت با پوچگرایی راوی تعریف میشود. فراهنجار در واقعیت نفوذ میکند و رفتار اشخاص با گفتهها و عرف عمومی در تناقض هستند. هنرمندان این افسانه ی تئاتری، با اعمال طعنهآمیز و تراژیک، به یک کمدی سیاه روی صحنه جان میبخشند.
وجدی مواواد، نمایشنامهنویس، مترجم و کارگردان لبنانی- آمریکایی، ۱۶ اکتبر ۱۹۶۸ در دیر القمر لبنان به دنیا آمد. او در سال ۲۰۰۵ برندهی جایزهی مولیر شد؛ جایزهای که مختص بهترین نویسندهی فرانسوی زبان است. در همین سال برای دریافت مهمترین جایزهی تئاتری کانادا، جایزهی سیمونویچ انتخاب شد. موادا این هدف را دنبال میکند که نمایشنامههایش را نه بر صحنه، بلکه بر ذهن مخاطب به اجرا در آورد. وی نمایشنامهی تشنگان را در سال ۲۰۰۶ با همکاری بنوا ورمولن نوشت که به کارگردانی ورمولن، در تئاتر لیونل گرولز در کبک به روی صحنه رفت. او دربارهی نوشتن این نمایشنامه میگوید: "من و بنوا آنچه را در نوجوانی در ذهنمان زندگی میکرد و مرکز آرزوها و دغدغههایمان بود با یکدیگر تبادل میکردیم. بعد از گفتگوهای فراوان من به او پیشنهاد کردم که متنی بنویسیم که ساختار آشکاری نداشته باشد: نوشتن صحنهها، هدفهای متن، جوابها، افکار، بیتوجه به حفظ انسجام درونی. به بنوا پیشنهاد کردم که خودش انسجام درونی را پیدا کند. این شرطی که گذاشتم به عنوان راهحلی عالی به من اجازه داد بدون اینکه لازم باشد دربارهی ساختار چیزی از من پرسیده شود بنویسم و بنوا چالش اجرای صحنهای را که از متن برمیآمد، به عهده گرفت".
در این کتاب سرخپوستها خودشان از چند و چون زندگیشان میگویند..
یادداشت مترجم / ۹
مقدمه: روح زمین / ۱۱
خورشید صبحگاهی، خاک دلپذیرِ
نو و خاموشی بزرگ / ۱۴
مرد پُرمو از شرق / ۵۹
صدایم ضعیف می شود / ۱۲۳
"از نظر آگامبن وجه مشخصهی جهان معاصر ما افول ایدهی کلاسیک سیاست، فرهنگ مبتذل نمایش و فرسایش مدام حقوقی است که باور داریم معرف ایدهی ما از انسان است. با این حال نقد آگامبن نه نقد یک نیهیلیست بدبین است و نه بیبهره از عمق تاریخی…. این کتاب میخواهد نشان بدهد که آثار آگامبن شکل دهندهی بدنهی یکپارچهای هستند برآمده از دغدهای معطوف به زبان… اگر این کتاب فقط یک ادعا درباره کار آگامبن داشته باشد احتمالا همانا مرکزیت فلسفه زبان در کار اوست.."
فهرست
چرا آگامبن
زبان و منفیت هستی
کودکی و روش دیرینه شناختی
بالقوگی و وظیفه فلسفه آینده
سیاست ، حیات برهنه و قدرت حاکم
خاستگاه ژست، هنر و سینما
آزمایشگاه ادبیات
شاهد بودن و زمان مسیانیک
بعد از آگامبن
برای مطالعه بیشتر
راهنمای آثار
نمایه
آیا میتوان فقر را به کلی از بین برد؟
آیا میتوان درمان و بهداشت را به دورافتادهترین گوشههای جهان رساند؟
آیا میتوان اطمینان یافت که هر کودک در هر کشور از تحصیلات خوبی برخوردار میشود؟
شاید امروز پاسخ مثبت به این پرسشها دستنیافتنی به نظر برسد، اما آنچه در این کتاب نقل میشود نشان میدهد که در واقع ما قادر هستیم تغییراتی باورنکردنی در جهان ایجاد کنیم. آنچه مدتهاست آغاز شده امروزه نتایج خود را آشکار میسازد: ظهور نوآورانی که با روشهای ابداعیشان قابلیت این را دارند که زندگی را در سراسر جهان تغییر دهند.
فهرست
پیشگفتار
افراد ناآرام
از میوه های کوچک بلوط درختان عظیم می رویند
چراغ ذهنم روشن شد
اراده ای راسخ و تسخیرناپذیر ، فلورانس نایتینگل، انگلستان: پرستاری
نیرویی عظیم، بیل درایتون، ایالات متحدۀ امریکا: حباب
چرا کسی در بارۀ این موضوع ها چیزی به من نگفته بود؟
ده – نه – هشت – کود کیار، بفرمائید!
نقش کارآفرین های اجتماعی
شما دیگرچه مادری هستید؟
آیا آن ایدۀ خاص تمام ذهن این اشخاص را درگیر کرده است؟
اگر قرار است جهان نظمی بگیرد
در جستجوی جامعه ای برتر
استعدادها همین جا هستند
فرصت های تازه، چالش های تازه
باید کاری انجام می شد
چهار عادت نهادهای نوآوری
این کشور باید تغییر کند
شش ویژگی کارآفرین های موفق
تمایل به شکستن ساختارهای گذشته
اخلاقیات باید با ظرفیت ها همگام باشد
نسخه برداری
نتیجه
سخنی در پایان
سرانجام