در حال نمایش 3 نتیجه
"کارا" دختری است در مدرسه که هیچکس او را نمیشناسد، به روزنامهنگاری علاقهمند است و با پشتکار زیاد برای مدرسهاش روزنامهی دیواری تهیه میکند. کارا دقیق و نکتهسنج است و با قلمی روان و بیانعطاف مقالههایش را مینویسد. او در ماجراهای زیادی که برایش رخ میدهد تغییر میکند و طعم محبت را میچشد.
نوجوانان دراین کتاب جذاب و پرکشش – که البته هر خوانندهای را در هر گروه سنی تحتتأثیر قرار میدهد- با حرفهی خبرنگاری و جذابیتها و مشکلات خاص آن آشنا میشوند و معنی تحول درونی و بیرونی افراد مختلفی را که از این حرفه تأثیر میپذیرند، لمس خواهند کرد.
همکاری، همبستگی گروهی، طرح مسائل اجتماعی، انسانی و قانونی از موضوعهایی است که در این کتاب مطرح میشود و در مسیری پیچاپیچ و دلنشین و در نهایت شیوایی، عمق نیات انساندوستانهی نویسنده و مفهومی از رشد و بالندگی را نشان میدهد.
خواندن این کتاب را به تمام عزیزانی که با یک هدف دایمی به دنبال درک متفاوتی از زندگی هستند و به حق انتظار دارند که با خواندن یک اثر، تجربه ای با ارزش برایشان تکرار شود، پیشنهاد می کنیم.
فهرست:
فصل اول : شاگرد جدید دربرابر معلم پیر
فصل دوم: سقف کلاس به هوا پرید
فصل سوم: تاریخ کهن، رمز معاصر
فصل چهارم: معلم گمشده در حومهی شهر پیدا شد
فصل پنجم: تکلیف خانه:سخت اما مهم
فصل ششم: دلیل فشارهای روانی کودکان؟
فصل هفتم: هواداران برای لجاجت با رقیب آماده شدند
فصل هشتم: صف داوطلبان برای خطر
فصل نهم: بوی فعالیتهای مشکوک به مشام میرسد
فصل دهم: تیم جدید کم کم قدرت میگیرد
فصل یازدهم: لرزشهای خفیف نشانهی زلزلهای عظیم
فصل دوازدهم: افزایش فعالیت لطمه نمی زند
فصل سیزدهم: پیشبینی بادهای شدید
فصل چهاردهم: قانون برای همه، همه برای قانون
فصل پانزدهم: داور محکم سوت کشید
فصل شانزدهم: جست و جوی تکهپارهها توسط خدمه نجات
فصل هفدهم: گروه نجات از عهدهی پاکسازی برآمد
فصل هجدهم: سانسور+کامپیوتر=امکان ندارد
فصل نوزدهم: ماه دسامبری گرمتر از معمول
فصل بیستم: تیم خانگی همهچیز را به خطر میاندازد
گفتاری از مترجم:
قصه ما و آقای کلمنتس
چندی پیش من و دوستم تصمیم گرفتیم با هم کتابی ترجمه کنیم. اینور و آنور جستجو کردیم تا اینکه یکی از دوستانمان که در کشور کانادا اقامت داشت کتابی را برای ما از کتابخانهی آنجا به امانت گرفت. کتابدار از کتاب خیلی تعریف کرده بود و گفته بود که کتاب پرفروشی است. نام آن کتاب ژاکت بود. کتاب را خواندیم، از موضوعش خوشمان آمد و آن را ترجمه کردیم. در ضمن همزمان به تحقیق و تفحصی اینترنتی در مورد نویسندهی کتاب پرداختیم. در آن زمان او قریب به چهل کتاب نوشته بود، که بسیاری از آنها از پرفروشترین کتابهای روز بودند. چند تایی از کتابها را تهیه کردیم و هر چه خواندیم بیشتر خوشمان آمد؛ شدیم طرفدار پر و پا قرص نویسنده.
اسم نویسندهی کتاب، "اندرو کلمنتس" بود. "اندرو کلمنتس" نویسندهی داستانهای کودک و نوجوان است و بیشتر کتابهای او در محیط مدرسه و یا در ارتباط با مسایل مدرسه است. کمتر نویسندهای میتواند به خوبی "اندرو" دنیای مدرسه را به تصویر بکشد.
او تا به حال حدود پنجاه کتاب به چاپ رسانده است که از جملهی آنها میتوان به کتاب پرفروش فریندل، خبر لندری، کارنامه، داستان مدرسه، یک هفته در جنگل، پسر بابای مدرسه و ژاکت اشاره کرد.
او داستان فریندل را در سال ۱۹۹۰ نوشت و آن را در ۱۹۹۶ به چاپ رساند. فریندل از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ میلادی، سی و یک جایزه مختلف دریافت کرد. گذشته از آن سی و سه بار نامزد گرفتن جایزه گردید. هشت مورد هم تقدیرنامه و نشان یادبود دریافت کرد.
لازم به ذکر است که تا به حال بیش از ۲۵۰۰۰۰۰ جلد از این کتاب به فروش رفته است؛ خود "اندرو" در مورد این کتاب میگوید: فریندل کتابی است در مورد کشف دنیای واقعی کلمات. کتابی است در مورد آموزش و آموزگاران ارزشمند. کتابی است که از زبان، چگونگی پیدایش آن در اجتماع و افکار سازندهی آن سخن میگوید.
شخصیت اصلی فریندل، نیکلاس آلن، پسری متفاوت و خلاق است. او در کلاس سوم، کلاس خود را به جزیرهای استوایی تبدیل می کند؛ گاهی هم در کلاس صدای توکا از خودش درمیآورد. اما قصهی این کتاب، زمانی اتفاق میافتد که او در کلاس پنجم درس میخواند و به نظر میآید که وقت دردسرسازی او تمام شده است. معلم ادبیات زبان کلاس پنجم، خانم گرینجر است که نگاه بسیار تیزبینی دارد و هیچکس در کلاس او، ازاین نگاه در امان نیست. بدتر این که، او طرفدار پر و پا قرص استفاده از فرهنگ لغت است و این برای نیک بسیار خسته کننده است؛ اما کار با فرهنگ لغت، نیک را به این فکر میاندازد که لغت جدیدی بیافریند. از این لحظه به بعد، خودکار دیگر خودکار نیست، بلکه فریندل است. چیزی طول نمیکشد که فریندل ریشه میدواند، در شهر و در مدرسه. خانم گرینجر و والدین نیک دلشان میخواهد که نیک به این مزخرفات پایان دهد اما حالا دیگر فریندل فقط به نیک تعلق ندارد. همهی کاری که او میتواند بکند این است که عقب بنشیند و ببیند چه پیش میآید…
ترجمهی فریندل برای ما لحظات زیبایی آفرید. گاهی آنچنان به هیجان میآمدیم که از شوق میگریستیم.
دوران قشنگی بود که با نیک زندگی میکردیم وخیلی حیفمان آمد وقتی ترجمهی کتاب تمام شد. خواستیم جانشینی برای نیک پیدا کنیم، رفتیم سراغ کارا در کتاب خبر لندری.
کارا لندری دختریست که در مدرسه روزنامهی دیواری درست میکند؛ زبان تندی دارد و هر آنچه را که ببیند، در موردش خیلی صریح مینویسد تا جایی که خیلیها را میآزارد. معلم او، آقای لارسن، که در ابتدای داستان از شغلش خیلی خسته شده بود، همهی روز به جای درس دادن به روزنامه خواندن میپردازد؛ و کارا، او را به باد انتقاد میگیرد؛ کاری که خیلی از بچههای ما، دلشان میخواهد انجام دهند، اما هزار شاید و باید مانع آن است. خلاصه، داستان به شیوایی جلو میرود و در قالب مناسبات معلم و شاگردی به بچهها، حیطهی آزادی بیان را در عین حفظ حقوق خود و دیگران میآموزد. این بار جایی با آقای لارسن همحسی داشتیم و دلمان برایش میسوخت و زمانی با کارا؛ اما باز ترجمه به پایان رسید و ما دوباره تنها شدیم. خبر لندری، نه فقط برای بچهها، بلکه برای بزرگترها هم جالب و خواندنی است؛ ما که خودمان، درسهای بسیاری از آن گرفتیم.
قصهی شیفتگی ما همچنان ادامه دارد و کتاب بعدیمان کارنامه است که انشاالله بعداً در مورد آن خواهم نوشت. امیدوارم تلاشی که کردیم برای نوجوانانمان مفید واقع شود و در آخر جا دارد که از استاد ع. پاشایی عزیز که ما را در زمینهی چاپ کتابها تشویق و راهنمایی کردند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
مرجان ظریف صنایعی
آذرماه
“اگر از دانشآموزان و معلمهای دبستان لینکن میخواستیم سه فهرست از بچههای خوب، بد و باهوش مدرسه تهیه کنند، بدون شک اسم نیک آلن درهیچکدام از آنها قرار نمیگرفت. نیک شایسته داشتن فهرستی مخصوص به خود بود و همه این را میدانستند.”
نیک پسری خلاق و متفاوت است. او به همه چیز به گونهای دیگر نگاه میکند. توان این را دارد که کلاس درس را به یکی از سواحل زیبای گرمسیری تبدیل و نه تنها همکلاسیهایش را خوشحال کند، بلکه معلمش را هم با نوآوریهایش تحت تاثیر قرار دهد. او در کلاس پنجم با خانم گرینجر، معلمی سختگیر و مقرراتی روبهرو میشود و این موقعیت ماجراها و حوادث گوناگون و پرکششی را به وجود میآورد که خواننده را به دنبال خودش میکشاند.
این کتاب با داستانی جذاب و تاثیرگذار و پر از لحظههای شاد و موقعیتهای طنزآمیز به نوجوانها تفکر خلاق، نوآوری و حرکت را می آموزد. بچهها با خواندن این کتاب میگیرند که چطور با حفظ اصول و مقررات آموزشی و احترام به پدر و مادرها و معلمان مدرسه ابتکار عمل داشته باشند و از این راه بر محیط و جامعهی خود تاثیر بگذارند.
فهرست:
فصل اول : نیک
فصل دوم: خانم گرنجر
فصل سوم: سوال
فصل چهارم: جست و جوی کلمهها
فصل پنجم: گزارش
فصل ششم: ایدهی بزرگ
فصل هفتم: جنگ کلمهها
فصل هشتم: قدرتمندتر از شمشیر
فصل نهم: شطرنج
فصل دهم: آزادی مطبوعات
فصل یازدهم: فوقالعاده!فوقالعاده! همه چیز درباره…
فصل دوازدهم: صدا و سیما
فصل سیزدهم: آبها از آسیاب میافتد
فصل چهاردهم: درون نیک
فصل پانزدهم: …وحالا برنده مسابقه
گفتاری از مترجم:
اندرو کلمنتس، داستان نویس مدرسه
تقریبا، هر روز طرفهای ظهر، اندرو کلمنتس، لپ تاپ به دست، راهی حیاط پشتی خانهاش میشود. آنجا یک کلبه کوچک هست که جان میدهد برای خلوت گزیدن و درتنهایی فکر کردن و بعدش هم نوشتن. در این کلبه فقط یک میز تحریر، یک تخت، یک اجاق کوچک چوبی و مقدار زیادی سکوت یافت میشود . تخت هم هدیه پسرانش است که بارها او را در حالی که روی زمین لخت کلبه خوابش برده بود، دیده بودند. او عاشق سکوتی است که می تواند لحظات خلاقی برایش بیافریند. و در این کلبه و در این سکوت، شاهکارهای زیادی برای نوجوانان آفریده است. کتابهای به یاد ماندنی مثل فریندل، خبر لندری، کارنامه، داستان مدرسه، پسر بابای مدرسه، یک هفته در جنگل و ژاکت. او تا به حال حدود پنجاه کتاب به چاپ رسانده و اکثر این کتابها از پرفروشترین کتابهای دورهی خود بودهاند.
فریندل، اولین داستان بلند او، نقطهی عطفی در زندگیاش بود. این کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شد و تا به حال بیش از ۵/۲ میلیون جلد از آن به فروش رفته است. در عرض سه سال، سی و یک جایزه گرفته و سی و سه بار دیگ هم نامزد گرفتن جایزه شده است. جالب است بدانید که این آقای نویسندهی قدر، اصلاً خیال نویسنده شدن نداشته و فقط عاشق خواندن بوده است. اینجا دیگر باید بگوییم کار نیکو کردن از پر خواندن است. میگویند بچه که بوده، تابستانها با خانوادهاش به یک ویلای کنار دریا می رفتند؛ آنجا تلویزیون نداشتند؛ موبایل و کامپیوتر و اینترنت هم که اصلا نبوده، پس روزها شنا و ماهیگیری میکردند و شب ها کتاب میخواندند. پدر و مادرش هم عاشق کتاب بودند؛ خودش میگوید عشق به مطالعه را از آنها به ارث برده است.
اندرو متولد سال ۱۹۴۹ در نیوجرسی امریکاست. دبیرستانی که بود شعر میگفت و یک بار یکی از دبیرانش آنقدر تحت تاثیر شعر او واقع شد که هم به او نمرهی بیست داد و هم تشویق کرد آن را به چاپ برساند؛ فوق لیسانس تعلیم و تربیت دارد و پس از کسب مدرکش هفت سال در مدارس دولتی شمال شیکاگو، تدریس کرده است. او در این مدت با آدمهای زیادی آشنا شده و یاد گرفت که چگونه به طور جمعی راجع به ایدههای بزرگ فکرکنند.
به جرات میتوان گفت که بسیاری از کتابهایش را با استفاده از تجربیات همین هفت سال نوشته است. خودش میگوید: همهی کتابهای من از درون خاطراتم جان میگیرند؛ و ادامه میدهد: بیشتر شخصیتهایقصههای من آدمهای معمولی هستند که با روزمرگیها سرو کار دارند. آنها به دنبال پیدا کردن موقعیتی در دنیا و کشف حقایق و فایق آمدن بر مسائل هستند؛ و در این بین باید با هم دیگر تعامل داشته باشند، او می گوید: من تصور می کنم که خوانندگانم قسمتهایی از خودشان را در این متون میبینند، خصوصا داستانهایی که در مدرسه و یا درارتباط با مدرسه اتفاق می افتد. مدرسه، در قلب هر اجتماعی قراردارد؛ به همین دلیل انتخاب مدرسه به عنوان محلی برای رخ دادن حوادث ، در گروههای زیادی ایجاد همحسی میکند چون به هر حال همهی آدمها با تجربیات مدرسه سرو کار داشته اند. گاهی این همحسی بیشتر از حد است و مردم ممکن است بیشتر از آنچه در واقعیت هست، خودشان را در قصه ببینند؛ مثلا دوست پسر اندرو، نیک، فریندل را خواند و گفت: این کتاب را از روی شخصیت من نوشتهاید، مگر نه؟ اما این طور نبود.
نویسندهی فریندل و خبر لندری، بخشی از خودش را در دو شخصیت معلم کتابهایش میبیند. او میگوید: روزهایی از دوره تدریسم بود که من دقیقا احساس آقای لارسن، معلم خبر لندری، را داشتم. آقای لارسن در شروع داستان از شغلش خیلی خسته شده بود، به حدی که در کلاس، به جای درس دادن، به روزنامه خواندن میپرداخت. روزهایی هم بود که او دقیقاًَ مثل خانم گینجر، معلم فریندل، فکر و عمل میکرد. خانم گرینجر اعتقاد داشت، کلمنتس هم مثل او در کلاس از یک دیکشنری بزرگ وبستر استفاده میکرد و به این کار اعتقاد داشت.
خودش میگوید: فریندل از یکی از همین کلاسها بیرون جهید. من دیکشنری در دست ، داشتم با گروهی از بچه ها صحبت می کردم، که یک پسر کوچک پرسید: لغات درون دیکشنری از کجا میآیند؟ من سعی کردم توضیحی قانع کننده بدهم، اما آخرسر شکست خوردم و گفتم: خوب، مردم این کلمات را به وجود آوردهاند. مثلا ما برای نامیدن موجودی با دماغ خیس و چهار پا و یک دم جنبان به کلمهای نیاز داشتیم و به این دلیل از کلمه سگ استفاده میکنیم. و در ادامه خودکاری از جیبم در آوردم و گفتم: مثلا ما همه میخواهیم به این چیز بگوییم فریندل همینطوری این را گفتم. اگر بچه ها در کلاس بعدی آن را فریندل می خواندند، شاید بچههای دبستان دیگری هم چنین میکردند و بعد همینطور ادامه مییافت تا جایی که فرهنگ لغت نویسان متوجه می شدند واین لغت مصطلح را در فرهنگ لغت می آوردند؛ اما چنین نشد، و می خندد. اما چند سال بعد، همانطور که اندرو نشسته بود و فکر میکرد که چه بنویسد یکدفعه یاد این جریان افتاد و این طور شد که فریندل جان گرفت.
بعدها روزی کلمنتس در حالی که مشغول جستجو در اینترنت بود، نا باورانه، کلمهی فریندل را دید. بعد یک جمعیت بینالمللی اینترنتی تشکیل شد تا کلمات جدیدی که نیازشان احساس میشود اما وجود ندارند، را ایجاد کنند. برای اینکه کلمهای در دیکشنری بیاید باید حد اقل پانزده میلیون نفر ازآن استفاده کنند و این جمعیت، با حمایت تک تک افرادش، این کار را انجام می داد.
برگردیم به اواخر دورهی هفت سالهی کار درآموزش و پرورش اندرو؛ درآن زمان در آموزش و پرورش چندین بار ریزش نیرو پیش آمد و او نیمه وقت شد. شاید عدو سبب خیر شد چون او بارو بنه را بست و با همسر و پسر اولش که در آن موقع ۵/۲ سال داشت راهی نیویورک شد. دلش می خواست ترانهسرا بشود. پس در یک انتشارات کوچک کار گرفت.
در اولین کتابی که نام او هنگام چاپ در آن ظاهر شد، عده ی زیادی نقش داشتند و یکی از آنها که نقش کوچکی در آن داشت اندرو بود. او سپس با همراهی یکی از دوستانش موسسهای برای واردرات کتابهای اروپایی با کیفیت بالا، راه اندازی کرد که نشر الفبا نام داشت. مدتی هم آنجا کار کرد؛ بعد در استودیوی کتابهای مصور مشغول به کار شد ودر آنجا شروع به نوشتن کتابهای مصور کرد.
آنجا به عنوان مسئول فروش با عدهی زیادی سرو کار داشت که به او صنعت نشر و چم و خم این راه را یاد دادند. همینطور به عنوان سر دبیر با نویسندهها و تصویرگرهای خلاقی آشنا شد که دوستان باقی عمرش شدند و…. به همین منوال او روز به روز شکوفاتر شد.
خوشبختانه اخیرا کتابهای فریندل و خبر لندری به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات دیبایه چاپ و منتشر گردیده است و بدون شک برای نوجوانانی که قرار است به جوانانی صاحب فکر، خلاق و کار آمد تبدیل شوند، هدیهی بسیار خوبی خواهد بود.
نورا رولی یک نابغه است اما کسی این را نمیداند. او که حالا در کلاس پنجم درس میخواند تا به حال طوری رفتار کرده که هیچکس متوجه هوش سرشار او نشود. او تصمیم دارد این راز را همچنان پیش خود نگه دارد.
نورا که عمداً برای ثابت کردن موضوع خاصی نمرات بدی گرفته است دیگر یک بچهی معمولی هم به حساب نمیآید چون معیار ارزشیابی همه نمره است! اما اتفاقاتی باعث میشود راز او برملا شود و همه چیز به هم بریزد…